اخر الانبیآ کما ان القران هو آخر الکتب و انقطاع الوحی من السما لانه آخر الکتب و به الکمال کما قال ثم الیوم اکملولکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و {...}لکم الاسلام دینا فهذا الکتاب هو العلم المکتوم و استر المخزون و هو معرفة رموزه و...
انجام
فصل فی خواص المعانی و الاحجار فنبدا اولاَ عن ذکر خواص اللؤلؤ اذا رق الابیض النقی من الوسخ خواصه تکون قشورا فوق {...}و ما لم یکن کذلک فلیس بجوهر و کلّه معتدل فی الحرارة و{....}و البرودة و الرطوبة یجفف رطوبة العین.
ماء ثم تراب ثم منه ناروهم هواء ع ر ح س و هذه الاربعة لهم ایضا فعل کبیر و دفع الحرارة الکبد فمن ذلک فلیکتبها فی خرقة حریر ازرق و یعلقها علیه من {...}حرارة الکبد فیبرء باذن الله تعالی و منها فعل ثان للمرارة اذا اراد تزوجها تکتب لها هذه الحروف فی لوح من فضة یوم الجمعة و یعلقها علی راسها ...
انجام
و تکلم علیها بکلامه بعد ان تکتب فیها الحروف نعم ارم بالقرن فی البحر او فی {...}لا یشرب منه فان المعمول له لا یقدر علی نفسه اصلا بوجه من الوجوه حرف الخاء فعله لارسال القمل تاخذ جلد قرد مجزوم و تضع فیه شکل الحروف و اسم معمول له و اسم {...}و نجره بنجوره و تکلم علیه بکلامه و تقول بملائکة ربی ارسل القمل علیه...
عنه فی الجال و الجیم رودة {...}وارة الشمس و من وقف یوم الاحد عند طلوع الشمس داعینها و ذکر الجیم {...}عطش ذلک الیوم و من کتب معروف الجیم فی {....}فی الجیم و کتب فیه اسم من اراد و اسم {....}من شرب منه فانه یصبه الفالج و...
انجام
اگر گاوی شیر کم دهد این آیه را بنویسد و در آب اندازد و از آن آب بخورد گاو دهد شیرش زیاده شود و الارض {...}و لقینا فیها روا{...}و انشا فیها من کل شیرا موزون و جعلنا لکم فیها ...
و این شاخ بجای تازیانه است پس بگیرد هفت رنگ از ریخته و بهفت دختر بکر بدهد که الوان نیز مختلف باشد تا برسند و از این ریشی بتابد و در دهن اسب کند که اماده گردد یعنی قصبه برای بند تازیانه {...}از چرم گاو دوالی بافته مثلث هفت کره بر اوارده باید این اسب و تازیانه مهیا باشد ...
انجام
اما در هیچ وقت بعد از هر نمازی این عزیمة را دویست و یکمرتبه بخواند اما روز چهارم که در حقیقة روز چهارشنبه بده باشد این عزیمة را نیز دویست و یکمرتبه بخواند اما در هنگام خلوت داخل شدن بخلوت دویست عدد کاغذ بمقدار دیدار بچیند و بر روی ان کاغذها این رقم بنویسد {....}و تمام ان کاغذها را در میان وفق گذارده ..
اعلم ان کل جزء من اجزاء الجفر الثمانیة و عشرین منسوب الی منزلة و کل اربعة اجزاء و منسوبة الی کوکب و یشتمل الکوکب السبعة کوکب و لکل جزء ثمانیة و عشرون صفحة و لکل صفحة ثمانیة و عشرون سطرا و لکل سطر ثمانیة و عشرون خانة فی کل خانة اربعة احرف فهی موافقة للمنازل و العناصر الاربعة...
انجام
و هر گاه سطور خانهای مذکور تکعیب کند سطرا سطرا طردا او عک الجنا نطق {...}خواهد داد و جمیع احوال مسئول عنه از سطور تکعب مشخص بشود و عاقبت امور از سطر اخر مشخص خواهد شد و این قاعده نیکو ترین قواعد است از قواعد جفر جامع و بنای استخراج شیخ اعرابی ازین قاعده بوده است و الله اعلم بالصواب.
باب عرایم للراس و ادویه نافعة باذن الله تعالی عزیمة لرجع الراس بسم الله الرحمن الرحیم الم ترا الی ربک کیف مد الظل و لو شا لجعلة ساکنا ثم جعلنا الشمس علیه دلیلا ثم قبضناه الینا قبضا یسیرا ...
انجام
و امتنع علیه النوم فالیقل بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله حمد الشان عظیم البرهان شدید السلطان کل یوم هو فی شان ماشا الله کان و لا حولا و لا قوة الا بالله العلی العظیم و انه یهتدی الی ...
این رسالة الحاکم بالله است از جهة پسر خود ساخته بود در علم اکسیر فصل این صناعت اکسیر نزدیک بعضی از مردمان نام این حکمت است و نزدیک بعضی صنعت و میان حکمای ما تقدم اختلاف بوده است که این علم اکسیر حق است یا باطل و حکیم اسلام شیخ الرئیس ابوعلي ابن سینا رساله ساخته است...
انجام
من الفضّة ان اردت الفضّة او علی الذهب ان اردت الذهب فانه تتکلس خذ من ذالک الکلس ما شئت و ارمه منه علي ايّ معدن شئت بیاضا او حمزة و المعادن مثل الرّصاص و النّحاس و القصدیر و الحدید فافهم ذالک ...
الحمد لله رب العالمین الصلوة و السلام علی افضل الانبیاء و المرسلین محمد و عترته الطاهرین حمد و ستایش مر خالقیراست که در خلقه انسان دقایق حکمة او بیپایانست و حمد بیحد و ثنای بیقیاس مر پادشاهیراست که نعم احسان او در حق انسان بیرن از حد و بیانست....
انجام
و اقوال ثالث که مجموعا امر نموده اند ظرف بظرف گردانیدن اجزآء اکسیر را در حالة عمل چنانچه بجهة تقطیر در ظرفی دیگر باید نهاد و بجهة تشویه و اختلاط اجزآ باید آنرا در ظرفی مضبوط باید نهادن که عناصر از آن بیرون نروند چنانچه {...}نموده اند ظرف تسویه را بقرعه عمیا و نسیة داده اند آنرا بقلعه سفید بسبب انضباط آن و هم امر کردند مکرر که هر بار بعد از ...
مترجم این رساله علی ابن القاضي گوید که عزیزي استدعا نمود که بفارسي ترجمه نماید کتابی را که مامون الرّشید علیه اللعنة و العذاب از جناب امام رضا علیه السلام خواهش نمود که تصنیف نماید که هرگاه کسي را مطلبي باشد و خواهد که از نیک و بد آن مطلع باشد ...
انجام
هر گاه حاجت ضروری بوده باشد نماز حضرت جعفر را لیکن و ایندعا را بخوان و حوائج خود را از خدا طلب بکن که بر آورده است انشاءالله تعالی و دعائی دیگر بعد ازین نماز بروایت شیخ و سید رحمتها الله در زاد المعاد مذکور است برای اختصار در اینجا نوشته نشده اگر کسی خواهد که بخواند از آن کتاب بر آورده بخواند تماما شد.
مؤلف
علي بن موسی بن جعفر بن محمد الهاشمي القرشي، أبوالحسن الإمام الرضا
فسئلت عن اسمه و وسمه فقیل لي هذا الشیخ یعرف بامور الهندي ابن شنو وسید في العلوم و ما هی في الاحکام النجوم فاویت الیه و نازلته ثم نالته فریت معه ذات یوم اسطر فقلت یا سیدي عندک شي من علم النجوم قال عندي بالتوثق به علي الاحکام فقلت له یا سیدي هل وقع لک ...
انجام
یا خبیر یا مبین تقرا 100 مرة تقولا هدی یا هادی خبیر یا خیبر یبین یا مبین و اسمي ما ترید و بکون ذلک في جوف اللیل بعد صلاة رکعتین تقرا فیها فاتحة الکتاب و قوله سبحانه و تعالي و عنده مفاتیح الغیب لا یعلمها ان هو الي قوله مبین ثم یقرا ما تقدم ذکره ..
قروح مجرب است موی سوخته دو جز و پوست پیاز سوخته یکجزو دو تخم ریحان بود {...}نصف جز و کافور قیصوری ربع جزو از {...}نمایند ایضا این ازور بجهة آکله و قروح ساعیه و بواسیر الانف و نواسیر مجرب است ...
انجام
ربّ لا تذرني فردا و انت خیر الوارثین و اجعل لی من لدنک ولیّا یرثني في حیواتي و یستغفرلي بعد وفاتي و اجعله خلقا سویّا و لا تجعل للشیطان فیه نصیبا اللهم انّي استغفرک و اتوب الیک انت التوّاب الرحیم...
عمل {...}بگیر از {...}انچه خواهد و بچهار برابر او آب بجوشاند پس بنهد تا صافی گردد پس بیارد رهج سفید مسحوق و بر سر انش نهد و و هفت نوبة از این آب بر بالای این ریزد چنانچه چهار انگشت بر بالای آن بر آید و ابش نرم نرم بکند تا ابها را بخورد...
انجام
و این را صحیح الحیوة خوانند {..}سی عدد تخم مرغ و بریان کند و در آب و زرده آن بیرون کند و انگاه آن زرده را در صحن چینی یا ظرف آبگینه {...}کند و نرم نرم بساید بعد از ان پانزده درم زاج سبز و سی درم نمک قلیا {...}و بکوبد و بر سر زرده {..}کند و با هم نیک سحق کند.
این احضار از جمله عزیمتهایی است که مولانا ملک محمود تجربه نموده است که پنج نفرشان آمدند و پاذشاه شان سرخ پوش بود و بر تخت یاقوت نشسته بود غرمّت علیکم و اقسمت علیکم یا معاشر اتجن و الشیاطین و المؤمن و الکافر و الامرآء و الکبرآء و الرسائی و السلاطین و اتباع و الاشیاء و لاشیخ و الشبّاب و...
انجام
از ان فتیله نماید که بغایت محکم بوده بن و سوده سفید روی روی ریزد بعد از ان {...}بال و محکم بتابد بعد از ریختن سفید روی نگه دارد پس در چراغدان نونهد و پر کند روغن خویش هر که در سایه او نشسته رنگ او زرد شود و اندامش سیاه بمرتبه هر یک از یکدگر نفرت کنند مجرب است.
این کتابی است که اختراع کرده است او را براکلسوس مشتمل بر چند مقدمه المقدمه در تعریف کیمیا و بیان حاجت بسعی او پس میگوئیم کیمیا لفظ یونانی است و اصلش حنمیاست و معنی او تحلیل و تفریق است و بعضی مردم کیمیا را اطلاق کرده اند به صنعت هر مشبه و گفتند قومی اطلاق میشود بر کیمیا سر کهنه...
انجام
و تا میزان درجه دوا معلوم شود یا آنکه جسد مذاب مستعد قبول دوا شود که اگر جسد بطی الذوب باشد و دوا سریع الذوب یا بعکس آن موجب فساد طرح میباشد و چون بورق حکما مطهر و ملین اجساد ناقصه میباشد کیفیت ساختن آن باین نحو میباشد بستاند از نطرون و زبد.
بدانکه علم صناعت علمیست عظیم الشان که بر کنه آن جز ائمه اطهار علیهما السلام کسی واقف نیست در حقیقة اکثیر اصل محبت ایشان است که بر هر قلب کمعیار زرّه از ان القا نمایند هر آیینه {...}و خالص میگردد چنانکه {..}را از نا اهل و جاهل مستور داشته اند کسی بر وقوف یافتن آن گمراه نگردد...
انجام
علاج مارگزیده و درد معده برگ {...جو مغز جوز کهنه را بکوبند و بخورند زهر کارگر شود و اگر کسی را درد معده {...}سداب بجاید درد را ساکن کند ..
چند مسئله هم از صنعت ذکر کرده که برادران دینی بهره مند شوند اگر کسی خواسته باشد جوهر زرنیخ را بگیرد بیاورد هر قدر بخواهد زرنیخ در میان پوست شلتوک زیادي فرش و لحاف نموده که مثلا یکچارک زرنیخ در میان دو من پوست شلتوک فرش و لحاف می شود ...
انجام
بعد یکمثقال فمر را با سه مثقال عبد ملغمه بنمایند ویکمثقال ازین جوهر داخل کرده در شیشه نموده از این دهن مزبور قدری که روی ان را بپوشاند ریخته در اتش گذاشته طبخ نمایند ملایم تا ثابت شود طرح زهره بنماید...
حروف طالع ازین شعر بر می آید که 29 حرف و تهجی در ان مذکوراست باین نحو سوال عظیم الخلق حزت فصن اذا غرایب شک ضبطه الجد مثلا که نصف ثانی بیت اول باید مقدم و نصف اول مؤخر و کذا بیت الثانی مثل هذا خ ل ق ح ز ت ف ص ن ا ذ ا ...
انجام
مراد حکما آن است که اکسیر بعینه وجود نمی یابد الا از حجر ایشان که از معدن حکمت است و اگر چه ممکن است که متولد شود از ماده دیگر اکاسیر دیگر که فعل کنند فعلی مخصوص که لازم مرتبه اکسیر تمام است از ان اکاسیر بوجود نیاید و حال آنکه مقصود حکماء فلاسفه آن مرتبه کامله است.
باب بعضی نسخ که از کتاب نفایس الفنون حقیر درین نوشته اول در علم صنعت کیمیا و در ان چند فصل است مختصری نوشته می شود فصل در تبیض و تصغیر و انکه هر چند مقاصد ارباب این صنعت بسیار است چنانچه در اخر اشاره خواهد شد اما اصل الباب دو چیز است ...
انجام
ثلاث المدن حزولا عند الهواء یومئذ الذین الشهد و احلی من العسل و ابیض من الثلج ثم خلقت طیرا و احدا اعمی و جعلت طعامه فی کل سنة {...}من الحزون اکله حتی فنبت {...}فمکثت خرابا خمسین الف عام ثم بدأت فی عمارتها فمکثت عامرة.
بسم الله الرحمن الرحیم باب اول چون خواهد که کسی را مال و جاه و حرمت بیفزاید عدد اسم او را چندانکه تواند مضاعف کند و بنویسد و هر تضعیفی در طلسمی جداگانه بنویسد و از اسما الله هر کدام که بآن عدد موافق افتد بنویسد و بعد از آن عدد آخر تضضعیفات در مربع وفق نهد...
انجام
تا یکماه دیگر در خانه خالی مینشیند و روزه دارد و حیوانی نخورد و این چیز بخواند اللهم ما سهوي سهونا یا کیسا حاضر {...}فکسبنا ماد لخط ملخط انگشتری میگرداند چون این مدت بر آید تمام شده باشد خاصیت بزرگی {...}می کند و خلایق مطیع وی گردند و اگر در دهن گیرد رفع تشنگی کند و با هر زن که مجامعت کند.
الحمد لله رب العالمین و الصلوة علی محمد و آله الاقدسین اما بعد چنین گوید الراجی عفو ربّه المرتجی محمد صالح الحسینی عفی الله تعالی سیآته که چون مراعات ساعات شرعی و ترک مراعات ساعات نجومی از لوازم ایمان و طریقه مرضیه مؤمنانست و این حقیر کیفیت استخراج نیک و بد ساعات شرعی را رد کتاب تقویم المؤمنین برای ارباب ایمان و اصحاب ایقان ببسط و تفصیل تمام ایراد نموده ام و....
انجام
النعایم من منازل القمر بلده منزل القمر سعود النجم عشرة سعد بلع و {...}الاجنبیة و سعد الذابح و سود السعود و هذه الاربعة من منازل القمر و سعدنا شرة و سعد الملک و سعد البهایم و سعد الهمام و سعد البارع و سعد مطر و هذه استهلیت من المنازل الرّشاء بالکسر منزل القمر.
الحمد لله العلی الولی و الصلوة علی النبیّ الامیّ چنین گوید فقیر حقیر قاسم بن محمد بن عبدالله الحسنی اصلح الله شانه که چون جماعتی از اخوان ضفا نزد این بیچاره گاه گاه بتعلیم علم نجوم مشغول می بودند برای سهولت فهم ایشان قوة و ضعف کواکب را مشروع ساختم پس...
انجام
بباید دانست که کوکب را بر موجودات سفلی دلالت دو نوع است ذاتی و عرضی ذاتی آنست که بگردش دهور باطل نشود مثل دلالت زحلی بر سیاهی و مرضی انکه بگردش دهور باطل شود مثلا نحسین را دلالت بر امور قبیحه مذمومه است و سعدین را بر عکس این پس هر دور هر امر که مستحسن باشد از مذلولات سعدین است...
مسائل متعلق و معاني این کتاب یافته بود بعبارتي که دست میداد نقل گردانیده {...}و چون مصنف در صدر کتاب گفته است که از علوم احکام نجوم اصولي چند که نزد من بصواب نزدیکتر بود درین کتاب جمع کردم و از اختلاف اقاویل و سخنان متضاد اجتناب نمودم...
انجام
انقدر که کفایت بود تصرف کردن در احکام درین کتاب شرح دادم تا کسانی که ایشانرا طبع نیکو و ذهنی تیز باشد میان سعد و نحس و قوت و ضعف تمیز کنند و حکم بز غلبه شهادت رانند و اگر در امری دو گواه معتبر نباشد حکم نباید کردن و البته باید که در وقت حکم کردن تعجیل نکنند و در هر امری تا فکری کامل و تاملی شامل نکنند...
سپاس و ستایش جناب حکیمی را سزاست {....}که بقانون شریعة مستقیم هر نوع انسان را از آلام نفسانی و اسقام جسمانی شفا داده بصحت آباد و هدایت راه نموده ...
انجام
پیدا کردن 119 مرتبه یا حفیظ بدون زیاده {...جبگوید یا بنیّ انها ان تک مثقال حبة من خردل فتکن فی سخرة او فی السموات او فی الارض یات بها الله کم شده پیدا کرده انشاءالله مجرب است.
الواجب وجوده الح لما کان المفهوم منحصرا فی الواجب و الممتنع و الممکن و کان وجوب الوجود منبع جمیع صفات الکمال و مستتبعها علی ما تبین فی موضعه و کان امتناع النظیر و امکان الغیر لاستلزامها وجوب الوجود متصفین بهذا المعنی ایضا اورد هذه الصفات الثلاثة فی هذا المقام...
انجام
یخرج اعتقاد المفکر و{...}علی سبیل بحزم و مطابق للواقع {...}یکن ثابتا لانه یمکن ان یزول بالتشکیک و تصور الطرفین ای و ان کان تصور طرفیها بالکسب و النظر و یسمی الاولیات بدیهیات ایضا الخمریات سیاتی یعنی انها حمرای کالیاقوت قوله سیاته اسم فاعل للمبالغة.
و لا حاجة الی ابطال التداخل بعده انتهی اقول یمکن ان {...}الاقسام الثلثة المحتملة علی تقدیرک الوسط حاجتا سطرتین عن التماس شاء علی ان هذا التقدیر لازم مذهبهم لان ترکب الجسم من اجزاء لا سحری لا یتصور الا بان کان طرفان وسط...
انجام
شی لا یتوقف علی ثبوت شی من الطرفین و معلوم انه لیس المراد الحکم السلبی اذ لیس کلام الامام فیه و{...}علی العذول او علی عدم الملکة لم یصح الکلام ایضا ضرورة عدم توقف العمی {...}علی تحقق {...} و فیه نظر لان الشی المسلوب عنه اقول قدم ان حیثیة {...}و هی الخصوصیة المذکورة ...
المعرفة لقبح ترکها کما قال ابوعلی {...}فما الفرق و قد {...}باب العقد {...}یفتح ترک الواجب و لم {..}بوجوب ترک القبیح و فیه نظر فالاحسن ان یقال قوله مما معنا قواه ما اول ما اوجب الله علیک انما ذکر هذا السوال لانه قدم فی اول الکتاب {..}اول ما اوجب الله ...
انجام
و الاسباب و لا یقال هذا مما یستمر بالعادة لان ما یحصل بالعادة یختلف فی حال و الا التبس الواجب {...}یرد هو لا یجوز من الحکیم و یلوم ان لا یکون لنا {...}الی الفرق بین الواجب و..
الحمد لله فیاض الجود و واهب الوجود و الصلوة و السلام علی رسول الملک المعبود محمد و علی آله علل کل موجود و صبحة الرکع السجود و بعد فیقول المفتقر للطف الملک الغفار سلیمان بن احمد بن حسین بن عبد الجبار انجاه الله من ظلمات ...
انجام
و سابق علی شکل الهیولی فشکل الهیولی سابق علی شکل الهیولی و انه {...}و{...}شکل الهیولی سابق {..}الهیولی اذا کانت متقدمة فلا بد من نسختها و من جملة المشخصات الشکل فتقدمها سیلزم تقدم الشکل و{...}یلزم الدور المذکور اللهم ....
مؤلف
سلیمان بن أحمد بن الحسین البحراني القطیفي، آل عبدالجبار
الحمد لله رب العالمین بارء الخلائق اجمعین و الصلاة و السلام علی اشرف الخلائق اجمعین و به نستعین رعایتی من تسوید هذه الصفحات هو ان لا انسی ما اسمعه فی الدرس و ان نسیته اراجعها عند الاحتیاج لان الانسان فی معرض السهو و النسیان و ان لا یضیع علی کما قال الامام...
انجام
یستفاد من قول صدرالدین الشیرازی و بهمنیار فراجع تنبیه لا یخفی ان مراد الفلاسفة من قولهم ان الجوهر جوهر بنفسه و الفرض عرض بنفسه لیس انها موجودة لا بعلة بل مرادهم هو ان الاسود موجود و هو بالسواد و کذا الابیض موجود بالبیاض لکن السواد و البیاض موجود ان بنفسها لانهما ذاتیان لنفسها.
اگر در نهایت ژرف فرو روی لگام سرکشی ها سخت بر کشی لب بر همه چیز فرو بندی اتحاد با تمرکز مطلق گردانی هر آینه بر خود طلوع خواهی کرد طریقتم شادی است لقائم ریاضت میباشد وحدتم نهاد هستی است عالم را حیات بخشیده ام.
انجام
به من تمرکز ده در نهادت محو شو و از درونت طلوع کن این تنها راه وصول به وحدت کل است اگر خدای را غیر از من بدانی از مسیر دور شده ای من است و هیچ چیز نیست جز او وحده لا اله الّا هو.
اولئک لهم اللغة و لهم سوء الذار {...}از برای دفع عدو و خوار گردانیدن و سرنگون نمودن و {...}و {...}و غیر آن روز بیست و سوم ماه روزه شوند و اگر اتفاقا روز شنبه باشد تمامتر باشد و افطار بنان جوین کند و...
انجام
بکاغذی باید نوشت و بدریا انداخت که بقدرة الهی ساکن شود قوله تعالی قل اندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرّنا و نردّ علی اعقابنا بعد اذ هداننا الله کالذّی استهوته الشیاطین فی من ودفة {...}له اصحاب یذعونه الی الهدی.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلی الله علی محمد و اله و سلم تنبیه علی ما ذکره الله تعالی فی القران الکرید من الکلمات الدالة علیه عزوجل و علی انبیائه من الخوارق عبر بالله علیه من الدلالات العقلیة یقع الله بذلک ...
انجام
و یستجیر الجبال و الطیر مع داود یستحن و زالریح و الحسن لسلیمان و {...}ایوب فی صره و ذی النون اذ ذهب مما صبا وعد الله الذین امنوا منکم و عملوالصالحات لیستخلمنهم فی الارض الایة ثم بحمد لله و کرمه و منه تعالی...
مؤلف
محمد بن إبراهیم بن علي بن المرتضی الحسني القاسمي الصنعاني، أبوعبدالله عزالدین ابن الوزیر
بدایق فی اخبار ذوی السّوابق من الرسول صلی الله علیه و علی اله اجمعین فلما انتهینا منه الی اخبار الحسین بن علی صلوات الله علیهما شغلت عن اتمامه شواغل و دعت الی التوفر علی تصنیف غیره و املائه دواع فجعلنا هاذا المختصر فالجوامع منه...
انجام
و قد قیل انه رضی الله عنه {...}و جعل البسم فی جام خلوا اهدی الیه فاکل منه و کان ابوسعید له انهری المتکلم تولی غسله و کان یحکی لنا انه کان مسموما و کان یقول لما نظرت الیه عند الغسل شاهدت علامات ...
مثل علم که بمعنی دانستن است و چهارم از اقسام چهار گونه اسم معنی مشتق است مثل مفهوم که بمعنی فهمیده شده است قال العلم الغالب علنه ان ینقل عن اسم جنس کجعفر و قد ینقل عن فعل کیزید و قد یرتجل کقطفان چونکه فارغ شد مصنف از قسم اول از اقسام اسم شروع...
انجام
بجهة اینکه متذکر بشود ان شخص متکلم کلامی را فراموش کرده است اگر اراده ندارد اینکه قطع بکند کلام را{...}که ختم بکننم ما کلام را برسومی ابواب که باب حرف باشد و{...}و از هستم من از کسیکه خللی در این کتاب ببیند از اینکه..
بدانکه اداب فنون فصاحت و بلاغت انچه باستقصای نام بردن امده است چهل و هشت نوع است اول صنعت ترصیع و آن نشانیدن فقرات سخن بمیزان یکدیگر بنحوی که حرف روی هر یک انها با انکه در مقابل آن واقع شده موافق باشد ...
انجام
و ردیف مختص شعر فارسی است و در نثر و شعر فارسی بر سبیل ندرت ذکر کنند امّا میان مردم چنین مصطلح است که ردیف را بر حرف روی اطلاق کنند و بنابراین معنی کم سوره ایست که حروف روی ایات ان موافق نباشد از انجمله...
سپاس و ثناء و ستایش واجب الوجود یرا لایق و سزاوار ست که عدم سابق و لاحق را بذات مقدّس سرمدی او راه نیست و هیچ موجودی سوآئ هستی منزّه او چنانکه باید و شاید از کنه وجود پر جود او آگاه نیست قادری که با قلم احسان رقم قدرت نقوش بدایع و صنایع و صحایف الوان امکان...
انجام
و زمین که در وتره بن بتول زن باکره بریده شده از دنیا و بریده شوی و درخت خردخر که از درخت بزرگ که امّ اوست جدا {...}بتامل عضوهایی که با گوشت باشد {...}بیحد نام شخصی بر اهل {...}میم موی مستدبر که در گردن مرغ باشد ...
از بروج آسمان اسد و اسد و اسود و اساد جمع و نام قبیله ایست در عرب و مصدر از باب علم یعنی جون شیر شدن اضداد بکسر خشم گرفتن و دشمن گردانیدن ارشاد راه نمودن بحق استاد بکسر باز خواندن بکسی و تکیه دادن چیزی را بچیزی و نسبت کردن حدیث بر اوی اندر خورد و اندر خورند با اول مفتوح بمعنی لایق و سزاوار بود و...
انجام
و نیز نام درختی است سویدا بضم میانه دل و سیاهی اندک و نقطه سیاه که در دلست که چون عشق بکمال رسد آن نقطه سپید گردد سنا بفتح روشن قیل روشن فروتر از نور و بزرگی و نام گیاهی و نام چوبی که از ان مسواک بسازند و سینا محدود.
چند باش در دیار و منزل {...}در باب روز و شب نالنده و گرینده چون عبر و سخار تا زحسن دلبران کس جدا ماند {...} تا ز فرّ {...}خوش تهی گشت انحباب نرگسی دارد سیاه و لوسنی دارد سفید لاله دارد لطیف و سنبلی دارد بتاب...
انجام
تخت شاهی وپادشاهی ملک بر تو بر زمانه فرّخ باد چون پدر کامکار باش که تو پدر دیگری پرسم و نهاد ماه خورداد بر تو فرخ باد و آفرین باد بر مه خورداد.
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند پنهان خورید باده که تکثیر میکنند ناموس عشق و رونق عشاق میبرند عیب جوان و سرزنش پیر میکنند جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز یاران در این حال که اکثیر میکنند گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید مشکل حکایت است که تقریر میکنند ...
انجام
توئی هر که چون لام الف دم زده گو حرف از یکی جنس ور هم زده گل از غنچه نشکفته در پرده شد سخن بین که در پرده چون گفته شد چه لالای نا سفته بر لعل شد هم آلود لؤلؤ هم لعل شد سکندر بر این چشمه زندگی بشادی بسی کرد فرخندگی
هفت کلید در گنج حکیم فاتحه فکرت و ختم سخن نام خدایست بران ختم کن پیش وجود همه ایندکان پیش بقای همه پایندگان پردگی پرده شناسان کار سابقه سالار جهان قدم ...
انجام
عشاق جگر سوز تو لب تشنه بمردند در وادی حسرت بردیم بسر چشمه ان بادیه پی را از لعل مذابی ثاقب زتمنای رخ ان بت عیار از نکته اشعار در نظم کشی سلسله رشته وی را از در خوشابی.
ای ز راه رستم {...}بی خیر حال از {...}بودی پی دادگر ای نکرده ره بکعبه دوستی از ازل نشنیده بوی دوستی ای نخوانده حرفی از حرف وفا ای نبوده شیوه تو جز جفا ای ندیده نشان از جام عشق ای نبرده بر زبانش نام عشق ای ز ظلمت خانه طاقت خراب ای زسختی {...}دلها خراب....
انجام
غذای خود همه از ملته نرگس تره بشرط انکه ز دیگر غذا بپرهیزد بهفته دگر آن عقد فرود حل گردد که از صلابت او نرّه شیر بگریزد بر دل رموز سرش بیگزاف کبر {...} چنانچه هر که به بیند دور برخیزد.
جنگی است منتخب از اشعار شامل: انیس العشاق (نوزده باب) از حسن بن محمد شرف الدین رامی؛ ده فصل منظوم از همو؛ دیوان بساطی سمرقندی؛ غزلیات شرف الدین رضای سبزواری؛ دیوان سلطان احمد بن اویس جلایری؛ غزلیاتی از همام تبریزی و...
آغاز
حمد و ثنا خالقی را علت کلمته که در مبدا خلقت وجود خاکیانرا بتشریف و نفد کرمنا بنی آدم مشرف گردانید و شکر و سپاس قادری را جلّت عظمته که از آثار قدرت گوهر نفس نفیس انسانرا در سلک موجودات شرف نطق بخشید و عقل سرامده را بر ملایک مقرب بر کشید و محرم اسرار وحی گردانید ...
انجام
ما عاشق ور ندیم و قلندروش و اوباس اندیشه ناموس و غم نام نداریم خاصان در دولت اگر صدر نشینند ما تکیه بجز بر کرم عام نداریم کردیم پسر اندر طلب جام چو دیدیم زین یه بجهان صبح سرانجام نداریم شهباز فضای ملکوتیم چو قدسی در دل غم این دانه و این دام نداریم.
ای استفاد لطف تو اقبال آسمان وی مستعار جود تو انعام روزگار انوار آن زسایه جود تو مستفاد و اثار این زعادت تو خوب مستعار دوش از حساب بند و جهل شده ترا بیتی دو شعر گفته شد از روی اختصار...
انجام
نبیذ و یوسه تو دانی همی چه نیک بود یکی نبیذ و دو صد بوسه و شراب زرنگ گهی بتازد بر من،گهی بدو تازم به ساعتی در،گه آشتی و گاهی جنگ به گاه مستی چونان شود دو چشم بتم که نرگسینی غرقه شود به خون پلنگ.
منتخب رباعیات شاعران ازجمله عرفی، خیام نیشابوری و سنایی است
آغاز
از کسی سخن بگوش هوشم نرسید ذوقی بدل سخن نیوشم نرسید در بادیه طلب بسی گردیدم بانگ جرسی بگوش هوشم نرسید آمد غم و بنشست چو جان در بر ما شادی بکشید رخت از کشور ما...
انجام
با دوست یکی شو که جهان سیر تویی در کسب تویی بجلوه درد تویی وحدتکه دوست را اگر کحرم هم دوست گر دوستت نا محرمی غیر تویی ..
توئی که تیغ ترا شد مسخر آتش و آب {.......}در زلزله در آتش و آب چه باک از آتش و آبت که چون {.........}آتش وآب جام نواست که اندر موافق بیکار {.....}دید دو پیکر آتش و آب ....
انجام
منعم نکنی زمستی عشق زین باده اگر چشیده باشی بر سینه خاک من نخندی گر پیرهنی دریده باشی میشنوی از من انچه گویم تا حرف کرا شنیده باشی
اشعاری است منتخب از شعرای بزرگ ادب پارسی و اغلب دوره صفویه
آغاز
تا پی بردن دل چهره بر افروخته هر چه در خانه ما یافته سوخته بر دل از تیغ جفایت نتوان یافت نشان نا زده زخم به تیر مژه اش دوخته بهر آزار من دل شده درمکتب حسن غیر بیداد و ستم هیچ نیاموخته...
انجام
جنگ کردی با من و دارم امید آشتی با وجود آنکه جای آشتی نگذاشتی جنگ کردي آشتی کن زانکه پیش دوستان این مثل بود که دست اول جنگ و آخر آشتي عاشقان از هیبت تیغ تو سر پیچیده اند جامي بیچاره را چون دیگران پنداشتي .
مردمان جهان همه {...}گشته از بهر {...}جفت زبان خویشتن بباد بر داده انجهانرا بدین جهان داده روی نمی بینی با اولیاء الله اکل الخبز الیابس بالملح الجریس و النوم علی الزابل خیر کثیر مع عافیته الدنیا و الاخرة ...
انجام
و فیه عن علی ع الدعاء مفاتیح النجاح و مقالید الفلاح و خبر الدعاء ما صدر نق و قلب تق و فی المناجات سبب النجاة و بالاخلاص یکون الخلاص فاذا اشتد الفرغ قال الله المفزغ فی عدة الداعي عن النبی ص ...
شب که هر موری به سوراخی رود هر کجا مرغی است بر شاخی رود هر دویی در گوشه ماوا کند هر یکی در استانی جا کند من چه مرغ اشیان گم کرده ام با چه سگهای شبان گم کرده ام ...
انجام
که کنی از رمی خوبان جلوه گاه گاه خطا کردی گهی زلف سیاه که کنی در طاق ابرویی {...} سازی او را قبله گاه مرد و زن.
منتخب اشعاری است از باباافضل، خیام، سعدی، خواجه نصیر و دیگران
آغاز
ای ذات منزهت مبرّا زوجود بر خاک در تو کرده ارواح سجود چون قطره شبنمست بر برگ گلی از کتم عدم هر انچه اید بوجود ای ذات تو بر کلّ ممالک مالک وین راه روان کوی عشقت سالک من مدح تو از کلام تو میگویم انت الباقي و کل شی هالک...
انجام
و ابتدی منها به بیبت المثنوي للحکم المولوي المعنوي بشنو از نی چون حکایت میکند وز جداییها شکایت میکند از نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم مرد و زن نالیده اند.
بنام پادشاه فر اعظم کریم وخالق و داناء اعلم رسولش مصطفی آن سرور دین امامش مرتضی آن رهبر دین {..}بر جان او صد آفرین باد بر اولادش یکایک اجمعین باد...
انجام
این بس جزای کشتن صید که روز حشر حسرت نمی کشید که چرا {...}توست جای تو جسم است {.....}میخواهم از تو آنچه در آب گل توست خون ترا نظری به قدر خموش باش زین که دعوی از طرف قاتل تو نیست .