الحمدلله سریع الحساب المان بالهام الصواب منشئ السحاب یحیی الارض بفیض رحمته علی الاودیة و الشعاب و اشهد ان لا اله الا الله الفعال
انجام
قوله فی آخر الرسالة و لنقتصر علی هذا المقداد من الکلام اذ فی تحریر جوابه انشاءالله ما یحصل المرام اقول و لنکشف بما یسره الله فی الوقت و ابرزه علی لسان عبده من الکلام فلعله المطلوب من الجواب المحرر
ازالة النجاسة بالمایعات یجوز عندنا و عند الشافعی لا یجوز کالخل و ماء الورد و الدبس و غیره و یجوز ازالة النجاسة بهذه الاشیاء و ان کان لا یجوز له الوضوء
انجام
بان فائدة عقد الکتابة بعد اداء البدل حریته و حریة اولاده فحکمنا بانه حر فی آخر جزء و من اجزاء حیوته لیعتق اولاده فیحصل المقصود للمولی ببدل الکتابة حتی تکون صراعا من الجانبین
باب فی عدد الکبائر عن عبدالله السدی عن سفیاة الثوری عن ابیه عن مجاهد عن ابن عباس رضی الله عنهم عن النبی انه قال الکبائر سبعین کبیرة عن ابی عبدالله عن سهل
انجام
لماصح قولنا ان المجتهد یخطئ و یصیب و اذا سئلنا عن معتقدنا و معتقد خصوما فی المعتقدات یجب علینا ان نقول الحق ما نحن علیه و الباطل ما هو علیه خصوما هکذا نقل عن المشایخ رحمه الله
شرحی است بر برخی فرازها از رساله ای که به نام صرف بهایی شهرت یافته و به چند تن نسبت داده شده است. همین ابهام در مورد شارح نیز وجود دارد. از آن جا که وی در آغاز اثر خویش به نقلی از عصام الدین اسفراینی می پردازد، بعضی او را مؤلف اثر اصلی پنداشته اند. قابل توجه است که شارح ضمن تبجیل بسیار، بگونه ای از عصام اسفراینی یاد کرده که گویی استاد وی و همچنان در قید حیات بوده است؛ اما مصنف اثر اصلی را هماره با قید «رحمه الله» و «مرحوم» می آورد.
آغاز
بسم الله الرحمن الحیم. یعنی به نام خداوند که رحمت او عام است بر مؤمنان و کافران در دنیا؛ و به نام خداوند که رحمت او خاص است بر مؤمنان در عقبی
انجام
بدان که تفضیل بر شش صیغه می آید چون أفعل، چون مرد فاضلتر، و أفعلان دو مرد فاضلتر الخ. فضلی یک زن فاضلتر الخ. بدان که اسم تفضیل از غیر ثلاثی مجرد بغیر این شش صیغه نمی آید
پرسشی است در مورد سبب غلبه غاصبان خلافت پیامبر بر حضرت علی و پاسخ آن ، در فراز نسخه ای از آن در کتابخانه حکیم در نجف با شنگرف (للفیض) نوشته شده & احتمالا از ملا محسن فیض کاشانی باشد
آغاز
سؤال سبب غلبه غاصبان خلافت بر خلیفه حق و وصی منصوص علیه چه بود ، جواب چون جناب مقدس نبوی ....
انجام
هر ظلم که سر زند زهر کس امروز / در گردن آن دو بینی آن را فردا