و یکپاره مروارید کشت و یکپاره یاقوت سرخ کشت از آب آسمان دنیا آفرید و از مس آسمان دوم آفرید و از سیم آسمان چهارم آفرید و از آهن آسمان سیم آفرید و از زر آسمان پنجم آفرید
انجام
خواجه رسید چون آواز ملک الموت بسمع خواجه رسید بشناخت فاطمه بخدمت خواجه رفت گفت اعرابی بر در ایستاده است سه نوبت از داد جواب دادم باز نمی گردد و نوبت سیوم بامگ چنان زد