اطلاعات کتاب
- عنوان اصلی
- کتاب
- زبان
- پارسی
- موضوع اصلی
-
- آغاز
- حلوای سیری میخوردی وسه چهارمن لواش را بر میدارد و حلوا را برو می پیچد بر دهن میگذارد و نجامیده فرو برد و یک ذره حلوا به کسی نمیدهد عمر گفت خوب خبری میکند ....
- انجام
- گفت سودا کرم آمدم در اب غوطه بخورم آب مرا برده باینجا آورد شما کیستید اینجا کجاست گفتند این بیشه شهر عدنست و ما غلامان سعدان {...} {...}از عقب ایم {....} برادر اخی سعید داماد عمر است امیرلنک را داده قباه {....}{...}
- مؤلف
-
مجهول
کتاب
کتاب :
مؤلف
مجهول
کاتب
مجهول
- عنوان روی نسخه
- کتاب
- تعداد صفحات
-
238
ناقص
- مجلد
-
USA-001-0211
- محل نگهداری
-
- کاتب
- مجهول
اطلاعات کتاب شناسی
- عنوان
- کتاب
- زبان نگارش
- پارسی
- موضوع اصلی
-
- فلسفه - روان شناسی - دين
- اسلام
- کلیات
- داستانهای دینی - قصه های مذهبی
- مؤلف
-
مجهول