یعقوب را دید که نوشته است که عمر را بفرست تا به ببینم زردهنک عمر را بحرم برد و گلچهره که عمر را دید گفت زردهنک سه روز عمر را برای ما بگذار که خوانندگی و سازندگی کند زردهنک قبول نکرد گلچهره فرمود که زرذهنک را گرفتند...
انجام
بنشین پیش از انکه ایشان عمود بر تو زنند خود را بر بالای پلی کبیر امیر پیدا شد و در {...}نشست ان دو نفر خواستند عمود بالا برند امیر {...}کرد و خود را بر پل گرفت ان دو {....}عمود را بر سر ان مردی زدند که زنجیر در دست داشت
حلوای سیری میخوردی وسه چهارمن لواش را بر میدارد و حلوا را برو می پیچد بر دهن میگذارد و نجامیده فرو برد و یک ذره حلوا به کسی نمیدهد عمر گفت خوب خبری میکند ....
انجام
گفت سودا کرم آمدم در اب غوطه بخورم آب مرا برده باینجا آورد شما کیستید اینجا کجاست گفتند این بیشه شهر عدنست و ما غلامان سعدان {...} {...}از عقب ایم {....} برادر اخی سعید داماد عمر است امیرلنک را داده قباه {....}{...}
ادم یشفع الارزاق بنی ادم و وجه علی صورة النور شفع فی ارزاق الیها {....}وجه علی صورة السبع یشفع للسباع فی ارزاقهم و وجه علی صورة النشر یشفع للطیور فی ارزاقهم قیام علی اقدامهم...
انجام
لا تفتر و فوق هو لا ملئکة عظام یسقط الجمر من افواههم عند تسبیحهم و لحق الله من تلک الجمر ملئکة {....}فی الهوی فیما هناک یسبحون
کتاب فیه خبر الکباس مع الامام علی ابن ابی طالب قال ابن اسحاق فبینما النبیّ ص جالسا ذات یوم فی محرابه کانه البدر فی لیلة تمامه و اصحابه من حوله مجتمعین و لا مرة طابعین و علی بین یدیه و المسجد ملان من المهاجرین و الانصار و ما فیهم صوت یعلوا علی صوت رسول الله ص...
انجام
ثم قالت افرشوله بین الفرث و الدم {...}و قال و یحکم افرشولي فوق التلعة الحمراء و اظربوا لي فوقها قبة فقالت هذا هو فلما اصبح قالت انت هذه اللیلة تدخل و ارید جواب مسائل ...
و حضرت مسیح و مریم علیه السلم از تو خشنود گردند و حضرت امام حسن عسکری علیه السلم بدیدن تو بیاید پس بگو اشهد ان لا اله الا الله و ان ابی محمدا رسول الله پس چون باین دو کلمه طیبه تلفظ نمودم ...
انجام
هذه الغمة عن الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا برحمتک یا ارحم الراحمین پس دست را بر ران راست خود سه مرتبه میزنی و سه مرتبه میگوئی العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان...