زینهار تا تصور نفرماید که بنده بهیچ حال و سبیل و سند و تاویل از جاده وفا منحرف شود یا از مقام صفا منصرف گردد بحق مهر وفایی که میان من تست که نه مهر از تو بریدم به بکس پیوستم قرب جاني ببعد مکاني تعلق ندارد ...
انجام
و دیباجه صحیفه مردانگی و صدر جریده فرزانگی و لعل کان مروت و نگین خاتم فتوت و نهال باغ جلال و سرو بوستان کمال و نور حدقه افضال و نور حدیقه آمال بود اسامیا لم یزده معرف و انما لذة ذکرنا ها.
به نظر می رسد که این کتاب خلاصه ای از کتاب « انهار اربعه » شاه احمد سعید مجددی دهلوی است که مولف هر نهر را با نام باب معرفی نموده و در ابتدای هر باب ذکر کرده است که : استادم چنین گفت.
در معیشت که امر فرموده بجهت مصالح چند است یکی نظم امر دنیا و اعانت نمودن یکدیگر را و دیگر شکسته نفسی نمودن و باین راه خدا را عبادت نمودن و غیر ذلک و عمده در ان حلال را از حرام شناختن و ان حرام که گریختن است هرچند که ...
انجام
ثانی عشر عین مستاجره در دست مستاجر بعنوان امانت است ضامن ان نیست مگر بتعدّی یا تفریط نه در مدّت اجاره و نه بعد ان مدّت مادامی که در دست او بعنوان غصب نباشد مثل اینکه بعد از مدّت بدهد بصاحبش با طلب خواستن او...
در بیان تعبیر رؤیا بدانکه این پرده های رنگارنگ تعلقات جسمانی و شیشهای الوان زینتهای دنیوی در وقت خواب در پیش آینه دل آویخته است با وجود عروج روح بمراتب علیّه جسم بصیرتش بخیالات آمیخته چینهای بصورتهای دیگر دیده میشود چنانکه گفته اند که دنیا مانند ماریست که خط و خال نیکو دارد و...
انجام
باب الواو وام ادا کردن و حج کردن و زکواة دادن و ادای شهادت و وفا بوعده کردن است وضوء حصول مراد و فرح و جمعیت باشد باب لها {...جبتاویل خیر و منفعت است هندوانه بتاویل جنگ و سخن چینی است باب الیاء یاقوت بتاویل زن گیرنده و کنیز پاکیزه و مالی بیحد و علم و ادب باشد {...جفایده مالی است از فتیل مال زن و الله اعلم بالصواب...
در خبر است از ان مقتداي زمره حقیقت و ان پیشوای لشکر طریقت و از ان نگین خاتم جلال و از ان جوهر عنصر کمال و از ان اطلس پوش والضی و از ان طیلسندار و لسوف یعطیک ربک فرجی ان صاحب و الاخرة خیر لک من الاولي ان مهتری که...
انجام
در انحدود منتظر و رود حکم و فرمان سر کار اقدس همایون خواهم بود تا چه حکم فرماید و بچه فرمان اید زیاده چه نگارد همواره منتظر و رود مژده سلامتي حالات و رجوع خدمات و فرمایشات و نوازشات میباشند ایام سعادت فرجام بکام مستدام باد ...
وفا را گفت تا خواندند در پیش / جفا گفت و بر انداز از حضرت خویش خیال خویش را گفتا که بشتاب / بسوی آشنایی بویی چون آب دل بد اصل را بیرون کن از باغ / که باشد هیمه کج درخور داغ
انجام
سلامی از وفا به سرمایه ی ناز / سلامی از صفا پیرایه ی راز ز عنوانش طهور صبح امید / ز پایانش حضور بخت جاوید گلستان خانه ی جان از سوارش / جنان ویرانه ی هجران ز یادش