مجموعه چند داستان همچون داستان اسکندر ذوالقرنین ، داستان ذوالقرنین ، داستان شمعون ، داستان جمشید شاه ، خواجه شمس الدین کاشغری ، داستان خارکش بغداد و دخمه اسکندر
آغاز
اما راویان اخبار و ناقلان آثار و محدثان آستان بوستان کهن و خوشه چینان خرمن ....اسکندر ذوالقرنین متوجه بتسخیر ظلمات
داستان پادشاه سراندیب که عارض پادشاه نام داشت به نثر و گاهی اشعاری نیز بمناسبت در آن یاد شده ، در صفحات نخست و آخر نسخه نوشته شده کتاب احمد جام ، در اشعار آن نیز نامهای جامی ، احمد جامی و احمد دیده میشود ، ولی نباید از احمد جام معروف به ژنده پیل عارف نامی قرن ششم باشد چون در این داستان از مولوی و شمس تبریزی سخن گفته شده
آغاز
اما راویان اخبار و ناقلان آثار و محدثان داستان کهن ...که خدای تبارک و تعالی شهری آفریده است که آن شهر را سراندیب میگویند
داستان قدیمی یوزاسف و بلوهر هندی است همراه با بعضی اشعار فارسی ، این داستان بصورتهای مختلفی روایت شده ، ابن بابویه در اکمالالدین و علامه مجلسی در مجلد هفدهم بحار آورده و بعضی ترجمه نموده و برخی بصورتهای مختلف روایت کرده اند ، نسخه ای از همین اثر در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران وجود دارد و در فهرست آن کتابخانه 13/ 3273 یاد شده است
مصنف کتاب شخصی بود که قامت [...] بزیور کمالات آراسته و بحلیه دانش و فضائل متحلی اصلش از اهل فرانسه [...] در فضل و حکمت فرید ایام خود و از اجله فضلای آکادمی فرانسه بوده است
انجام
و همچنین مارو کشان نیز مورد صله موفور هستند در حالت صحت و مرضشان کمال مهربانی و لازمه پرستار برد مرعی میدارند و در غیبت ایشان مراقبت امر معاش و مواظبت احوال عیال و اطفال
بیش قرار [...] گردانیده روز بروز متوجه احوال او بود روزی کانکو از روی علم اخترشناسی نظر بر مستقبل احوال او انداخته و انچه سوال دقت کشیده از روی احکام چنان نمود که حسن پادشاه با نام و نشان خواهد گوید
انجام
بیش قرار [...] گردانیده روز بروز متوجه احوال او بود روزی کانکو از روی علم اخترشناسی نظر بر مستقبل احوال او انداخته و انچه سوال دقت کشیده از روی احکام چنان نمود که حسن پادشاه با نام و نشان خواهد گوید
راوی این حکایت رنگین اینچنین میدهد خبر میدهد خبر شیرین که ورا قضای پند شاهی بود که برتختش چو ماهی بود بعدالت بجمله یکسان بود خواه دانا و خواه نادان بود
انجام
امید است که خواننده و شنونده و نویسنده را ایمان شعیب روزی کند سوال نکیر و منکر را اسان گرداند
فریاد کرد که ای خیره سر صید مرا بر انداختی گویان شصت کند ابن الغیب خیز کرده بود که تیر بر جای ماهی او رسیده غرق شد او نیزه انداخت ابن الغیب از دست او کنده در کمرش
انجام
مرغ را باید برانی که در کنبد گشاده میشود و او هلاکت خواهد رسید گفته غایب شد آبنود که ابن الغیب
ولایت خود بتو دهم کیوان گفت ای خداوند آن چوپانرا بخوانید که او در این کوه بسیار بوده است و او راهها را نیکو داند بر سر راهی یک مرد سالار با لشکری بفرستیم
انجام
الذی خلق السموات فرضها و خلق الشمس قبضها و خلق الارض [...]و خلق الانسان و علمها اکنون بدان و آگاه باش ای دارنوش که نامه ت را خواندم و دیدم و آنچه فرستاده بودی
الحمد لله رب العالمین... آورده که صاحب تواریخ در شهر شام پادشاهی بود نام او زیاد و آن پادشاه دختری داشت نام او را فاطمه شامی خوانندی و بعضی فاطمه هندی خوانندی
انجام
و قوم را تشویش نباشد بس بجماعت وراید تا هر دو فضیلت دریابد
آغاز داستان اول راويان اخبار پيشين و ناقلان حکايت ... آورده اند که در شهر خطاي پادشاهي بود دادگستر و شهرياري رعيت پروري لشگر و ملک ي بي نهايت و خزينه و نعمت
انجام
جمله آوردند و نعريد چون ايشانرا بديدن آن سگ خاموش شد و بسر اشارت کرد که در آيند ايشان در کهف شدند خدايتعالي ايشان را ناز داد