سپاس و ثناء و ستایش واجب الوجود یرا لایق و سزاوار ست که عدم سابق و لاحق را بذات مقدّس سرمدی او راه نیست و هیچ موجودی سوآئ هستی منزّه او چنانکه باید و شاید از کنه وجود پر جود او آگاه نیست قادری که با قلم احسان رقم قدرت نقوش بدایع و صنایع و صحایف الوان امکان...
انجام
و زمین که در وتره بن بتول زن باکره بریده شده از دنیا و بریده شوی و درخت خردخر که از درخت بزرگ که امّ اوست جدا {...}بتامل عضوهایی که با گوشت باشد {...}بیحد نام شخصی بر اهل {...}میم موی مستدبر که در گردن مرغ باشد ...
از بروج آسمان اسد و اسد و اسود و اساد جمع و نام قبیله ایست در عرب و مصدر از باب علم یعنی جون شیر شدن اضداد بکسر خشم گرفتن و دشمن گردانیدن ارشاد راه نمودن بحق استاد بکسر باز خواندن بکسی و تکیه دادن چیزی را بچیزی و نسبت کردن حدیث بر اوی اندر خورد و اندر خورند با اول مفتوح بمعنی لایق و سزاوار بود و...
انجام
و نیز نام درختی است سویدا بضم میانه دل و سیاهی اندک و نقطه سیاه که در دلست که چون عشق بکمال رسد آن نقطه سپید گردد سنا بفتح روشن قیل روشن فروتر از نور و بزرگی و نام گیاهی و نام چوبی که از ان مسواک بسازند و سینا محدود.
شفقت و تلطف و ملاحت آید چنانچه در عربی مشهور است و در فارسی الف سلطانیا و درویشیا که در سمت مذکور هم از این قبیل است یعنی الف سلطانیا برای تخفیف و تعلیل است
انجام
یرتقجی رحمت کننده یرسقی شب پرک یرقلی گناهکار یرکلی دلاور یفلقی جوانمرد یقوی بالا یکندی سجده کرده یلچی راه بر یلقجی گله بان یلقی گله یقسی صعوه یوبری [...]
مثالش ابوالعباس گوید معذور کن ای شیخ که گستاخی کردم زیرا که غریبم من و مجروحم و خسته خفچه بوزن کفجه در نسخه حسین وفایی شوشه زر باشد خفیده [..] بوزن شنیده بمعنی خفه شده باشد و در ادات بمعنی عطسه زدن باشد
انجام
لورآور بوزن زورآور دبه بزرگ باشد لاله سار نام مرغیست خوش آواز شاعر گوید پراکنده با مشکدم سنگخوار خروشان بهم سارک و لاله سار لوکر بضم لام و فتح کاف نام شهریست