آمد بر من قاصد آن سرو سهی *آورد بهی تا نبود دست تهی
من هم رخ زرد خود بدان مالیدم*یعنی ز مرض نهاده ام رو به بهی
انجام
شد آن جان جهان دامن کشان چون از چمن بیرون*برون شد جان مرغان چمن گوئی ز تن بیرون
گر آئی سوی من چون جان پس از مردن*روان چون خازن تن آید تن من بی کفن بیرون
الحمد لله وحده و الصلاة و السلام علی من لاننی بعده اما بعده فقد قال الله تعالی لقدار {...} باالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس باالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله باالغیب انّ الله قوی عزیز ...
انجام
و اما الفضة فاصلها الاوّل ذهب و لکن اعجزها الرودة و الیبوسة فابطنت فی باطنها الذهب فظهر الذی غلب فصار ظاهرها فضة و باطنها ذهبا فان اردت ردها ذهبا بابطن برودنها فاحرارتها تظهر ثم ابطن بعد...