رزق خواران الم و پروردگاران بل محنت دعم {...}صلای ناکامی و گوشه گیران دیار کم نامی بدینگونه روایت کرده اند که روزی شخصی بخدمت نوح طوفان کربلا و یعقوب {...}آل عباسسیه الساجدین امام زین العابدین آمد عرض نمود که ....
انجام
ره کس ننموده از دل چاک آواز چه رهی رود به افلاک در برزخ ما کسی نه بسته پرواز کند هوس نشسته ما از در بسته راه داریم بیواسطه راه میشماریم ما نور محبتیم بنگر روشن بود این بیان سراسر ...
حلوای سیری میخوردی وسه چهارمن لواش را بر میدارد و حلوا را برو می پیچد بر دهن میگذارد و نجامیده فرو برد و یک ذره حلوا به کسی نمیدهد عمر گفت خوب خبری میکند ....
انجام
گفت سودا کرم آمدم در اب غوطه بخورم آب مرا برده باینجا آورد شما کیستید اینجا کجاست گفتند این بیشه شهر عدنست و ما غلامان سعدان {...} {...}از عقب ایم {....} برادر اخی سعید داماد عمر است امیرلنک را داده قباه {....}{...}