خوشا مرز ایران عنبر نسیم که خاکش گرامی،از زر و سیم زمینش همه عنبر و مشک و ناب بجوی اندرش آب درّ خوشاب فضایش چو مینو برنگ و نگار بیک سو زمستان دگر سو بهار ...
انجام
مست عشق هر کند هزار خطا چشم پوشد خدای غفارش شرم دار از خدا که بشناسی کمتر از عمر و لیث صفارش آورده اند که روزی انوشیروان مجلسی آراسته چون سفره بمجلس آوردند ...
مشترک است و حرارت (؟) منصف حرارت اصلی است و عددش دو است گوییم وزن این شش و یکی (؟) هفت و چون به فهم نقل نمود و در اینجا نه بود در این خانه چهار عدد مزید او میشود
انجام
بالعرض با آب پنجم مشارکتیست بالمرتبه (؟) بالذات و مقاربتیست بالمرکز و با آب ششم (؟) بالمرتبه و (؟) بالطبع و مشارکتیست بالمرکز