الحمد لله رب العالمین و الصلواة و السلام علی خیر خلقه محمد و اله اجمعین امّا بعد بدانکه الفاظ لفظی چند است مختصر و مبتدا را و فهمیدن این لفظها واجبست زیرا که هر کس این لفظها نداند از ننویسندگان و دانشمندان در بیاید پس دانستن این الفاظ بر جمیع نویسندگان و دانشمندان واجبست...
چون امر اشرف اقدس {....}علی صدور یافت که این بنده دعاگوی انوش خلیفه مذهب حضرت مسیح را چنانکه نقل پیغمبرانست و در انجیل مقدس که راست بیانی واضح و عباراتی روشن عرض نماید لهذا چند کلمه در این باب مرقوم قلم شکسته رقم گردانیده بعرض رسانیده که حق ظاهر شود و...
انجام
نقل پیغمبران غلط نیست بلکه درست کننده غلطهاست گفت پادشاه پر ظاهر است که هر خطا که واقع می شود کلام پیغمبران و نقلهای ایشان درست بکنند و راه راست می نمایند تا بندگان خدا غلط نکنند و نور چشم دل میدهند تا ظلمت نروند و بعد از ان گفت با بزرگان خود خوب علم حاصل کرده است این خلیفه تمام مستقرا بر دارد...
سهو و این دو سجده واجب است بحیثیتی که کسی که حرف در نماز زند از روی سهو یا سلام دهد در غیر موضع او و یا شک کند ما بین چهار و پنج و قیلی گفته است در هر زیاده و نقصان دو سجده سهو کند هر گاه نبوده باشد آنزیاده و نقصان مبطل است...
انجام
و یکی مهر از برای زن خود و نیست از برای آن دو زن مرد که جماع کنند با زنان خود تا انکه بسر آید عدة آن دو زن از جماع اول و اگر فوت شود آن دو مرد و عدة آن دو زن بسر نیامده باشد میراث میبرد هر یکی از ان دو زن از شوهر خود.
در معیشت که امر فرموده بجهت مصالح چند است یکی نظم امر دنیا و اعانت نمودن یکدیگر را و دیگر شکسته نفسی نمودن و باین راه خدا را عبادت نمودن و غیر ذلک و عمده در ان حلال را از حرام شناختن و ان حرام که گریختن است هرچند که ...
انجام
ثانی عشر عین مستاجره در دست مستاجر بعنوان امانت است ضامن ان نیست مگر بتعدّی یا تفریط نه در مدّت اجاره و نه بعد ان مدّت مادامی که در دست او بعنوان غصب نباشد مثل اینکه بعد از مدّت بدهد بصاحبش با طلب خواستن او...
التقوا الی النجاة سیدلا و نصب لعباده علی الرشاد دلیلا و اشهد ان لا اله الا الله شهادة تجعل رفوع الایمان عامره و تصیر رفع الغوایه کثیبا مهیلا و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اختاره واصطفاه هادیا و رسولا صلی الله علیه و علی اله ...
انجام
اللهم انا نعوذ بک ان نشرک بک شیئا نعلمه و نستغفرک بما لا یعلمه سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم عدد کل حرف کتب او سیکتب ابد الابدین و دهر من یومنا هذی الی یوم الدین و صلی الله و سلم علی محمد و اله الطاهرین و الحمد لله رب العالمین و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم امین یا رب العالمین...
اصول الفقه القواعد الموصله بذاتها الی استباحا الاحکام الشرعیة الفرعیة عن ادلتها التفصیلیة فصل فی الکتاب مسئلة شرط القران التواتر لتوفر الدواعی الی نقل الی مثله مسئلة و الشاذ معمول به مع تکامل شروط الروایة کالخبر الاحادی اذ العدالة توجد القبول و الخطا فی الوصف ...
انجام
و یرجح یکون حکم اصله اقوی و یرجح فالقطعی بوجود الصلة من الفرع و یکون الفرع ثابتا فالنص من الجملة و یرجح المنقول الخاص علی القیاس و اما المنقول العام فجسد ما سبق فی العمدة و...
رسول این ستم گر رواست نمودید از قتل یاران من چه گل های خونین بدامان من {.......} {...}ندارید عرب نیستم این دشمنان خدا و رسول کنید از سر مطلب یکی را قبول انحضرت فرمود ایقوم سه مطلب بشما دادم یکی را از سه مطلب قبول کنید...
انجام
و بروایتی معتبر دیگر جبرئیل در هنگام وفات حضرت رسول صلی الله علیه و اله وصیت نامه اورد در رائحه مهر از طلای بهشت بر ان لغة بود و هر امامی مهر خود را بر دارد و بانچه در تحت ان مهر نوشته بعمل اورد و در ایام حیات خود در این مقام سخن بسیار است و برا ی ارباب فطانت در کا انچه مذکور شد کافیست و الله الموقف..
نورانی از بدن جدا شود و موت عبارت از انست و امّا پیش حکما نفس ناطقه جوهریست مجرد از ماده جسمانیت و او را علاقه ببدن هست همچو علاقه که عاشق را بمعشوق باشد تا زمانی که بدن را استعداد ان هست که نفس متعلق باو باشد و موت عبارت از قطع این علاقه است ...
انجام
قبول توبه در اخرت بجهة انتفاء شرط توبه است و ان شرط در اخرت ساقط است زیرا که شرط صحت توبه ندامت از معصیت است و ان شرط در اخرت متحقق نیست بجهة انکه در اخرت تکلیف نیست پس شرط توبه که ندامت بر قبح است که ان مستلزم تکلیف است در اخرت نیست ...
و کلّ شیئ احصیناه فی امام مبین بسم الله الرحمن الرحیم و الشمس و ضحها و القمر اذا تلها و النّهار اذا جلّها و اللّیل اذا یغشها و السّماء و ما بنها و الارض و ما طحها و نفس و ما سوّها فالممها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسّها...
انجام
فرستادن نهم دل را بجای دیگر مشغول نساختن و هم بگناه خود مقر بودن باز هم اب از چشم باریدن دوازدهم از برادران مؤمن باو اوردن سیزدهم از حرام اجتناب نمودن چهاردهم صدقه بفقرا دادن تا اثر دعا ظاهر شود و الله اعلم بالصواب.
امیر به سبکتکین شا گفت خطا چگونه جائی است عرضه کرد مقصد دروازه دارد هفتاد محله دارد غار افراسیاب و ازدحام {...}در اینجا هست {......}دار ابلیس از ازبیل در چاهند که خداوند ایشانند....
انجام
گفت حال رزم ندارم قرار فردا شد {....}گفت انور شجاع است باید خداوند مدد برای {...}کنند نامه دار جن سلام برد خداوند خانه نوشت دار سالک برد جهت این که بیاید از او {....}مقدار خبر شد بانور شاه که امد او جهت ...
السمسار و کل من یاخذ دراهم من القارض حتی یعطیها للربا و من یحمیه بالعانی حتی انه ما یوفی الربا و کل من یدخل یسعی و یعطی کلمته علی الربا و یعینوا القارض الیه او الی اخذة فعلا فان کان العاطي بالربا معلوم مجهور لیس للکاهن ...
انجام
یاکل زاید حتی ان فی حملة یفور و یخرج زرعه قد یخطی ایضا حظیة کبیرة لیس کذلک اذا علم ان یفور به الزرع الّا لیس یاکل و یشرب بالعانی لیصیر ذلک لام حینئذ تکون خطیته زایدة عن خطیة السکر عرضیة فقط..
قیامت کسی را بیاورند در پیش فراز و بدارند و نامه او را بیاورند همه معصیت باشد همه را در پله ظلمت نهند و ان بنده راهیچ طاعت نباشد نا امید شود و منبر سرود و زخ را برای او باد کنند که نا گاه پاره کاغذ از هوا پرّان شود بیاید در آن پلّه نور نشیند ...
انجام
پس دجال قوم خوخش را گوید بیاید تا بیت المقدس رویم که مکه از ان ماست پس بیت المقدس روند مردمان بحرب وی پیش آیند دجّال هیچ نتواند کرد بعد از ان رو بطور سینا نهند و از آن حرب بسیار کنند و نتوانند گرفت بعد از ان گوید بیاید بمدینه رویم آن گاه رو بمدینه آورند و گرداگرد مدینه را.
اعلم ان لفظ النحو له حقیقتان لغویة و اصطلاحیة امّا فی اللغة فهو القصد یقال نحوک یحوا ای قصدک قصدا قال الشاعرة لقد نحاک اله الخلق یا عمرو بخطّه عن مداها یقصر البشر هی و یقال هذا نحو هذا ای مثله و هذا نحو هذا ای عنده و اسم لهذا الفن...
انجام
ما حذف لاجل التنوین لو وقف علی الاسم کما في فاض فان الیا لا تزد فی بعض اللغات لئن التنوین لانه کما سبق و النّون المفتوح ما قبلها تقلب الفا کقول الشاعر و ذا النّطیب المنصور لا یعبدنّه و لا یعبد الشیطان و الله فاعبدا اذا اصله فاعبد و قول امرالقیس قفا نبک من ذکری حبیب و منزله.
غیر المنصرف بالضمة و الفتحة ابوک و اخوک و حموک و هنوک و فوک و ذو مال مضافا الی غیر {...}المتکلم بالواو و الالف و الیا المثنی و کلا مضافا الی مضمر و اثنان بالالف و الیا جمع المذکر السالم و...
انجام
و لا تدخلهما الحقیقة خلافا لیونس و هما فی غیرهما مع الضمیر البارز کالمنفصل فان لم یکن فکالمتصل و من ثم قیل هل تریّن و ترون و ترینّ و اغزونّ و اغزنّ و اغرن و المحققة تحذف للساکن و في الوقف فیردّ ما حذف و المفتوح ما قبلها تقلب الفا.
الکلمة لفظ وضع لمعنی مفرد و هی اسم و فعل و حرف فالاسم ینقسم الی قسمین معرفة و نکرة ثم الی معرب و مبنی الی ظاهر و مضمر ثم الی مفرد و مبنی و مجموع و الفعل ینقسم الی ثلاثة اقسام ماض و مضارع و امر ...
انجام
اراده الشاعر بقوله ان الحروف و الظروف و الجمل اذا قلت موصولها فهو الوصل و هل قال بعد تعریف فصل و بعد التنکیر نعت لم یزل او خبر المخبر عنه اتصل و قیل ان النحو یزداد اکمل...
المتعالي حمده{...}فلا یحدّ الحآ دون غایته و امتوالي رفده فلا یعدّ العآ دون نهایته و المدفوع بجلال کنه ذاته وصف الواصفین و الممنوع عن کمال حقیقة صفاته عرف العارفین و الصلاة و السلام علی محمدّ رسوله الاعظم و حبیبة الاکرم و ...
انجام
و ثلثة منها عامّة بین الماضي و المضارع و هي الف التثنیة و واو الجمع و نون الجمه و اربع منها خاصة للماضي و هي تآ التانیث و تا المخاطبة و تا المتکلم الواحد و نون المتکلم مع الغیر و واحده منها خاصة للمضارع و هي یآ ضمیر المخاطبة ...
اقول من بعد افتتاح القول بحمد ذي الطّول الشدید الحول و بعده فافضل السّلام علی النبّي سیدّ الانام و اله الاطهار خیراک فاحفظ کلامي و استمع مقالي یا سآیلي عن الکلام المنتظم حدّا و نوعا و الی کم ینقسم اسمع هدیت الرشد ما اقول و افهمه فهم من له معقول ...
انجام
و ان تجد عیبا فسد الخللان فجلّ من لا عیب فیه و علان والحمد لله علی ما اولی فنقم ما اولی و نعم المولی ثمّ الصلوة بعد حمد الصمد علی الهاشمي محمد و اله و صحبة الاطهار القانتین في دجا الاسحار...
الجد و ما بعده الی مفرد فصول و هی فی اللغة یطلق علی الکلام نحو کلمة الله هی العلیا ای کلامه و علی الشهادتین یقال قال کلمة الشهادة و علی القصیدة کقولهم افصح کلمة قالتها العرب کلمة لیبدا الاکل شی ما خلا الله باطل و کل نعیم...
انجام
و انما قلبت الفا لانها مشبهة بالتنوین و هو یقلب الفا فی الوقف نحو رایت زیدا و اما فی حالة الرفع و {...}فیحذف فی الوقف علی الاسم فکذا نون التاکید اذا کان قبلها مضموما او مکسورا او لم تقلب ...
و الکافر و العالم و الجاهل لانهم قالوا هذه الصلة فعل في صورة الاسم فلابد فیه من معنی الحدوث و لو سلم فالمراد تقسیم مطلق الاستغراق سواء کان بحرف التعریف او بغیره و الموصول ایضا مما یاتی لاستغراق نحو اکرم الذین یاتونک الا زیدا و اضرب القائمین ...
انجام
و قد تنضم الیها قرائن تدل علی نوع خصوصیة کلفظ الخروج المشعر بان المراد فاذا زید بالباب او حاضرا و نحو ذلک و قوله انّ محلا و ان مرتحلا و انّ فی السفر اذ مضوا مهلا ای ان لنا فی الدنیا حلولا و لنا عنها الی الاخرة ارتحالا و المسافرون.
الاولی من المعلقات السبع لامر القیس في محبة عنیزة و عدد ابیاتها تسع و سبعون قفا نبک من ذکر الحبیب و منزل بسقط اللوی بین الدخول و حومل فتوضح بالمقراة لم یعف رسمها لما نسختها من جنوب و شمال وقوفا بها صحبی علی مطیهم یقولون لا تهلک اسی فتحمّل..
انجام
و اله السادي الاطهار اهل عبا و صحبة الاکرمین القادة النجبا و کلّ شخص الیه کان منتسبا ما رنحّت غدبات البان ریح صبا و اطرب العیس حاوی العیس بالنغم....
قفا نبک من ذکری حبیب و منزل بسقط الوّی بین الدخول فحوقل قبل خاطب صاحبیه و قیل خاطب واحدا و اخرج الکلام بخرج الخطاب مع الاثنین لان العرب من عاداتهم اجراء خطاب الاثنین علی الواحد و الجمع فمن ذلک قول الشاعر فان ...
انجام
و کذلک لغة لاصالة عدم النّقل و یستدلون ایضا باصالة بقآء المعنی اللغوي فیتکوون الحقیقة الشرعیة الی غیر ذلک کما لا یخفی علی المبتتع و الاخباریون ایضا صرحوا بحجیة الاستصحاب فی الموضوع الشرعی علی ما ذکره.
خده نظام بک بالحزن موفور {...}الاحسائی من کفر اکسیر یرجو لدیکم عفوا من جل تقصیر فاقبل نظامه و اقبل منه المقادیر فاشفع له و الابایا خیر محبوب و خذ بکفي سولي یوم الزحام و بلفوني فیه اقصی مرامي...
انجام
جرت علی السبط الشهید عساکر کن و اخر فتاه طمت بطمالها {...}لها {...}حرب ضیافهم لا تخشی {...}في لقیاها فتلعلعت في الکون نیران حربها حیث اضطلاها في الوفاء اصطلاحا.
لو یروم القطنی المثارجنا حا لا عارته قلبها المذعورا اوقفوها علی الجسوم اللوا تی عبرذ للبیظ روضة و غدیرا فغمر ذالدموع دمعا و لو لم غسلن تلک النحورا و علی نسبحها النجوم قتیرا یبلغن المهدی عسی و شکر ی قل في انها تضیف الصدورا ...
انجام
و متی اخذت فیه شرع النهار في القصر الی ان تصل الی مطلعها الاعتدالي اذا تبین لک ذلک فاعلم ان من کان ورآء خط الاستوآء صیفهم شتآء لمن کان دون خط الاستوآء کما ان صیف من کان دون خط الاستوآء شتآء لمن کان ورآء الخط الاستوآء و شتائهم صیف لهم...
مرفوعا و کذلک احواه و هناک ما ذکر {...}ذلک و رجال و رایت زیدا و رجالا و {...}بزید و رجال فزید مفردهما منصرف و رجال جمع مکسر منصرف قوله جمع المونث ...
انجام
ینظر الی شرط مع تقدم الشرط فیقول ان انه {...}لا {...}و انما {...}ذلک لانه یمکن اعتبارها{...}فقوله و{...}لاتیتک جواب القسم فلذلک {...}و نون التاکید و جواب الشرط و یلزم دخول{...}
الاشکال الثاني نصبه الفرجا و حقّه ان یکون مرفوعا لانّه فاعل اتی و الجواب عن النصب انه مفعول لمحتسبا تقدره لا یقبطنّ و کن بالله محتسبا الفرحا و فی اتی ضمیر فاعل یعود الی الفرح فتقدیر الکلام اذا احتسبت فی الله الفرح ...
انجام
فقال ان فعل امر من الانین ای اطلب و اظهر الخشوع بالانین و الله مرفوع علی انه فاعل لیثبک و غفارا منصوب علی الحال تقدیره اطلب من الله رزقا یثبک فی حال کونه غفّارا و الله اعلم...
مؤلف
محمد بن أبي بکر بن محرز بن محمد الخبیصي، شمس الدین
بدان ایدّک الله تعالی که کلمات لغت عرب بر سه گونه است اسم و فعل و حرف اسم چون رجل و فعل چون ضرب و دحرج و حرف چون من و الي و تصریف در لغت گردانیدن چیزیست از جائی بجائی یا از حالی بحالی و در اصطلاح علماء حرف عبارت است از گردانیدن یک لفظ بسوی ....
انجام
ودر اسم مفعول گوئی مذهوب به مذهوب بهما مذهوب بهم مذهوب بها مذهوب بهما مذهوب بهن الف مفاعله و سین استفعال گاه باشد که فعل لازم را متعدّی سازند چون سار زید و سایرته و خرج زید و استخرجته قد تمّ الکتاب...
یعنی در وي حرف زائد باشد فصل و فعل را دو بناءست ثلاثی و رباعی و هر یک از این دو بنا بر دو وجه است مجرد و مزید فیه بر ان قیاس که دانسته شد فصل میزان در شناختن حروف اصلی از حروف زواید فاءع ل است پس هر حرف که در مقابل این حروف ثلاثه است ...
انجام
ودر اسم مفعول گوئی مذهوب به مذهوب بهما مذهوب بهم مذهوب بها مذهوب بهما مذهوب بهن الف مفاعله و سین استفعال گاه باشد که فعل لازم را متعدّی سازند چون سار زید و سایرته و خرج زید و...
و یحکی علی هذه الاربعة بالفعلیة انّما هو فی القول الاصح ای فصیح و قبل ان نعم و بئس فی دخول حرف الجر علیهما فی قولهما هی {...}الولد و نعما لسیر علی بئس السیر و اجیب بان حرف الجر ...
انجام
فی شرح الکتاب نحو سواء علی قمت و قعدت و منه قول {....}او لم تنذرهم و اما تحیطه المصنف لهم فی ذلک و قد {...}فیها {....}فعل {...}ما کان مباحا باتفاق من {....}
کیف کانت الالف ای سواء کانت زایدة للتانیث {...}او منقلیة عن واو کالمغرمن او عن با کالمرحی و جعل المسارح هذا القلب مختصا بالف التانیث و لیس کذالک و فسر قوله کیف کانت یقوله ای اسما او صفة او مصدرا فیکون الضمیر فی قوله کانت راجعا الی ما فیه ...
انجام
فلیس له اعراب مستقل بل اعرابها داخل تحت احکام متبوعاتها و انها {...}من الاسماء {...}مع اذا الاصل منها الاعراب لما ذکر من قبل اما نعقد المقتضی للاعراب الذی هو الترکیب مع العامل کالاسماء المعدوق و اما بوجود المانع من الاعراب.
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمد و اله الطاهرین و بعد فقد التمس مني من لا یسعنی مخالفته ان الحق بمقدمتي فی الاعراب مقدمه في التصریف علی نحوها و تقدم في الخط فاجبته سایلا متخرعا ان یتقع الله بهما کما نفع ..
انجام
و ان {...}فان افعلت فالتا نحو متی و الا فالاف و انما کتبوا نحو لدی بالیا {...}لهم لدیک و کلا یکتب علی وجهین لاحتماله و اما الحروف {...}یکتب منها بالیا غیر بلی و الی و حتی و علی ...
الحمد لله ربّ العالمین و الصلوة علی سیدنا محمد و اله اجمعین الهمنا الحقایق المعانی و دقایق البیان الاقرب الی افهم انّ المراد بالالهام فی هذا المقام معناه اللغوی و هو الاعلام مطلقا لاحتیاج ارادة معناه العرفیّ یعنی الصالحین فی قلب الغیر...
انجام
فی قوله تعالی نعم العبد حیث لا یعلم ان العبد فاعل او مخصوص بالمدح قلت لا لانّ سوق الامة یدل علی انّ المخصوص محمد و {...}وهو ایوب {...}و فی مثله یجوز حذفه کما صرّحوا به قوله خبر مبتداء محذوف و لانّه لما تقدم ذکر الفاعل مبهما قدر سئوال عنه بمن هو فاجیب بقوله هو زید و فیه.
قال الحریري سال السائل عن ثلاثة عن حد الکلام و عن انواعه و عن انقسام کل نوع فحد الکلام ما افاد المستمع فائدة یحس السکوت علیها و لا یکون الا من جملة اسمیة و فعلیة فالاسمیة فاصدر اولها باسم و الفعلیة ما صدر اولها بفعل و حقیقة الحد لفظ جلي یکشف به...
انجام
حذف الیا للاعلان و قوله و لالسماع لعلوي یحتزن من جواب و اخ و ان حذف الواو و فیهما للسماع اللعلوي لا فعله بلا {...}جار الله اعلم و ینعم الی مسمین ترحیم قیاس و ترخیم ضرورة فالقیاس ما کان منادا علما.
قال المجاز المفرد اعنی الکلمة المستعملة الح اقول الکلمة اعم من الاسم و الحرف و ذکرها ای ذکر الکلمة یخرج المجاز المرکب و المجاز العقلی الاستعمال ذکر اللفظ بارادة فهم المعنی و احترز به عما لم یستعمل فان الکلمة قبل الاستعمال لا تسمی مجاز اکمالا ...
انجام
و لا باس بحصول ذلک عندنا غیر الموصول فانه لا اطراد و لا انعکاس بین المقتضی و المقتضی بل یقول حصول ذلک المعنی علی هذا التقدیر ایضا بناء علی ان حال المسند معلوم و هو المقصود من الاعاء اذ سبب کون الاعاء اشتماله علی العلم بالمسند فافهم...
اعلم انّ ابواب التصریف خمسة و ثلثون بابا ستة منها للثلاثی المجرد الباب الاول منها فعل یفعل موزونه نصر ینصر و علامته ان یکون عین فعله مفتوحا مضموما في الغاب و بناؤه المتعدیّة غالبا ای اکثریّا و قد یکون لازما ...
انجام
و ان قالت علی حال فتح في قبره باب من النیران من [...] بین یمینه الیس من رحمته الله تعالی
من الأیخالیفطن له صاحبک کالتعریض و التوریة قال و لقد لحنت لکم {...}تفهموا و اللحن یفهمه و الالباب و قیل للمخطي لاحن لانه یعدل بالکلام عن الصواب و شذّ اثباتها فی الضرورة کقوله اذا جاوز الاثنین سرّ فانه ...
انجام
و لمّا ذکر حکم الالف فی الاسم و الفعل ذکر حکمها فی الحروف فقال و امّا الحروف فلم یکتب منها اي من الفاتها بالیا غیر اربعه و باقیها یکتب بالالف علی الاصل لعدم المقتضي لکتابتها بالیا و تلک الاربعة هي بلی لامالتها و الی و علی لقولهم الیک و علیک و حتّی للحمل علی الی لاشتراکهما في کونهما حرفي جرّ ...
باب کان و اخواتها و عکس ان یا اخی فی العمل کان و اما انفک الفتی و لم یزل و هکذا اصبح ثم امساه و ظل ثم بات ثم اضحاک و صار ثم لیس ثم ما برح و ما فتی فافقه بیان المتضح و اختمها مادام فاحفظها ...
انجام
لا یتقدمها فعل من افعال الشک و الیقین السابقة کما مثلنا به فلو سبقت بفعل الیقین وجب رفع الفعل بعدها نحو علم ان سیکون افلا یرون ان لا یرجع الیهم قولا و ان سبقت بفعل الشک جار فی الفعل الذي بعدها الرفع...
اعلم انه لابد للطالب علم النحو من مقدمة تشتمل علی خمسة امور الاول فی وجه الابتدی بسم الله الرحمن الرحیم الثانی فی اعرابها الثالث فی حد النحو و ماهیته الرابع فی موضعه الخامس فی فایدته اما وجه الابتدا ببسم الله الرحمن الرحیم فالدلیل علیه عقلی و نقلی اما العقلی فان الله سبحانه و تعالی ...
انجام
فحذفوها من بعض المفاعیل المعتقرة الیها کقوله بعونها عوجا و قوله {...}و القمر قدرناه منازل و اذا کانوهمم او وزنوهم یخترون و قالوا و {...}دینارا و {.....}و حینئذ نمرة قال اثنا عشر و لقد {...}اسماء و ....
فیه و الحمد و علی لنه یشترط في الاصل ان یعینه المعرب لا فی {...}حلا فالاحسن في الاوّل فاجار مثل بنی مثل جالینوس من ضرب و للجرمي في الثاني فمنع بنی مثل جعفر من ضرب و قیاس ابي علي ان لا یکتفی في البنا بان ...
انجام
و امّا الحروف فلم یکتب منها ای مر الفاتها بالیا غیر اربعة و ما فیها یکتب بالالف علی الاصل بعدم المقتضی لکتابتها بالیا و تلک الاربعة هی بلا لامالتها و الی و علی لقوله الیک و علیک و حتی ...
المتقدم نحوها کلاما محلفا لا معنا له فاما الذی یعبر من الرویا نحو کل کلام له معنا مثل الامر و النهی و الموعظة و الحکمة و الخیر و الشر و ما ستدل به علی المعرفة ربّما روته عایشة رضی الله عنها عن رسول الله صلی الله علیه و علی الله و السلم ...
انجام
و اما غیر الما فانه ابصر الطیور و امر کلها فی الریا و الزعائم بغایة الامور و بما تقر القلوب الهلوب و یخفی {...}انه {...}شعور علیه {...}فی جمیع الامور و هذا اخر الکتاب ...
من اظهر الناس علی مبرة یستوجب المکی علی مقلته من مازج الناس استخفوا به و کان مذموما علی مزجة کن عن جمیع الناس فی معزل قد یسلم المعزول فی عزلته مثال الجناس التام قول الشاعر...
انجام
قمر المعالي و المعالم و الندی بحر الندا هو سید الثقلین لولاد فاترة لاهل زمانه قد لاح ضوا لقی فی القطرین البحر و الازهار و الغیث الذی یحیی برؤیته عما الفیین بخ لکم اهل الظفیر باحمد فقمتم بربین نوری شرقین...
اختلفوا فی دلالة النهی اه ینبغی قبل النزاع فی المرام توضیح لمقام برسم امور احدها ان لمط ان دلالة النهی علی الفساد فی العبادات او مط علی القول بها لیس من جهة وضعه لذلک بل لاستلزام مدلوله ذلک او لفهمه من لمقام جسما یاتی لقول فیه ...
انجام
المجتهد المفرض او عن مقلدیه فان کانت صادرة عن المجتهد فاما ان یتصم الیها حکم الحاکم اولا اما علی الاول فقد نص جماعة بعدم نقصه و یعلل ذلک بوجهین احدهما انه قد اعتضد الفتوی ح بالحکم و تقوی به فلا یجوز نقضه بمجرد الفتوی الثانی و اورد علیه فی النهایة و منیة اللبیب بان حکم الحاکم تابع لحکم الشی فی نفسه لا متبوع له اذ حکم الشی عند نالا یتغیر من جهة حکم القای و عدمه...
ان اشتهار العمل به بین الاصحاب یکون {...}له بل یعنی من العرض و له من حیث السند و اما {..}فبقول الاستدلال به انما هو بالفقرتین منه احدهما هو ان العروة فلا اشتری ...
انجام
مستفاد من ادلّة الاکراه الشرطیة الخاصة و هی طیب النص لا عن کره {...جتجارة عن تراض و لا یحل مال امرء بالرضاء و طیب النفس عن غیر کره مفقود الشرط و هو طیب النفس عن غیر کره ...