آمد بر من قاصد آن سرو سهی *آورد بهی تا نبود دست تهی
من هم رخ زرد خود بدان مالیدم*یعنی ز مرض نهاده ام رو به بهی
انجام
شد آن جان جهان دامن کشان چون از چمن بیرون*برون شد جان مرغان چمن گوئی ز تن بیرون
گر آئی سوی من چون جان پس از مردن*روان چون خازن تن آید تن من بی کفن بیرون
عزیز اوجد حبیب ارشد صدیق امجد سلمه الصمد بعد سلام مستوی و اشتیاق از حد افزون مکشوف خاطر عزیزمان مکتوب مرغوب بدیع اسلوبست [...] قصیده منقوط و شعر توصیفش بعبارت مضبوط مربوط بعد انتظار بسیار فصول جمعیت شمول نمود
انجام
در حین [...] هنگام فرصت از دست ندهد و در تدارک بکوشد که بعد از سالی ماهی عرصه اش مفرد از مطلب [...] اغماض در کار [...] اعتبار اوست زبانه چه قلم شود
حمد و ثنا مر خدائی را که محبت و درود مصطفی را بر امت او فرض کرد و محبت و درود اهل بیت رسول الله را مستلزم محبت و درود مصطفی گردانید قوله تعالی قل لا اسالکم علیه
انجام
بالمجد قل توالا بالنور قل تلا لا من بادیء النسیم بی الی الملبس الیمنی ابی المفرس الوطی الی المطعم الشمنی الی المشرب الدوی باعطایه الکریم
و در عوارف شیخ شیوخ عالم [...] الحق ولد عوارف الدین السهروردي قدس الله کفة [...] منقول عن رسول الله صلی الله علیه و سلم انه کان یقرأ بین الفریضة و السنة من صلوة الفجر ثم یقصد المسجد للصلوة فی الجماعة
انجام
می گوید من فریاد و من [...] تا عمدت نظر بر ان کند فی الحال خلاص می یافت و صفت مخدوم نر اجارت فرمود [...]
الحمدلله الذی انعم علینا و هدانا للاسلام و بعث الینا رسوله محمد افضل رسله علیه و علیهم افضل الصلوة و السلام و دعا الامة الی الایمان بالله و به و ملیکته
انجام
و یقولون لیس فی قطع الید الی ربع مثقال و اما وجب القطع بربع مثقال صیانة للمال اذا قیل الا فی [...] کما فی الخیانة لکثرة السرقة
قوله تعالی و قل الحمدلله الذی لم یتخذ ولدا قال فکاده کذب الله بهذه الایة الیهود و النصاری و اهل الفرا علیه و لم یکن له شریک فی الملک لیس له من یشارکه فی ملکه و لم یکن له
انجام
و کان اکثر شجرهم الدوم و قال مجاهد الایکة الغیضة من الشجر الملتف و قرا الحجازیون اصحاب لیکه ها هنا و فی ص