الحمدلله الذی علمنا منطق البیان و میزه الة یحترز به عن الخطاء فی اللسان و الصلوة علی محمد معرف الحق و البطلان و علی اله حجج الله فی الارض علی اهل الزمان و اللغة علی اعدائهم مادام الانس و الجان
انجام
سیم آنکه از دو چیز قیاس ترتیب داده نمیشود چه دو تا طرفین مطلوبست باید مرکب از مقبول نزد مدعی نیز باشد پس صحیح نیست حجة لا شیء من الانسان بفرس و لا شیء من الفرس بانسان تا نتیجه بدهد لا شیء من الانسان و لازم اید سلب شیء از نفسش چنانکه گفته اند گر در خانه دو کس است یکحرف بس است
[...] استغفرالله الذی اله الا هو الحی القیوم و اتوب الیه و لامرته یا الله یا رحمن و لامرته یا رحیم و لامرته یا حنان یا منان و لامرته یا حی یا قیوم و لامرته یا بدیع
انجام
قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لا انفصام لها و الله سمیع علیم.
اثری در اصول فقه و گویا همان است که مرحوم پدرم در فهرست نسخه های خطی کتابخانه امیر المومنین نجف معرفیب نموده و بخشی از تقریرات درس سید محمد باقر درچه ای اصفهانی در اصول فقه میباشد که شاگردش سید محمد جعفر بن محمد علی اصفهانی نوشته است
مؤلف
محمدجعفر بن محمدعلی الإصفهاني الماربیني الورنوسفادراني الزاغباري الکوسکبارجي السدهي
مشکوک
الباب الاول فی نعت البروج و انواعها و فستمعها الباب الثانی فی احوال الکواکب الثابتة الباب الثالث فی ذکر الکواکب [...] الشمس
انجام
یستعملها [...] ترکناها [...] الاختصار و الحمدلله الحلیم [...] مکرر اللیل علی النهار اللهم صل و سلم علی نبیه المختار محمد صل الله علیه و سلم و علی [...] اصحابه [...] سلم تسلیما الی یوم القرار کملت الی [...] بحمدالله و حسن عونه
لله الفرد الصمد الذی رفع السماء بغیر عمد و افاض النعماء بلا امد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد [...] لا یحدیه حد و لا یحصه عد علی ما جعلنا من [...] امة حبیبه محمد الذی ارسله بالدین الحق الموید
انجام
یجوز حمل من الثانیة علی التبعیض فقول من ادعی ان حملها علیه لا یجوز الا علی تقدیر آخر و قد عرفت ما فیه مع انه ح لا فائدة في ذکره
کتاب شامل سرفصل هایی با عناوین: انوار سهیلی، روضة الصفا، مرصاد العباد، سراج القلوب، ذخیرة الملوک، نزهة الأرواح، در المجالس، اخلاق جلالی و اشعاری از مثنوی معنوی، هفت اورنگ جامی، غزلیات حافظ و دیوان صائب است.
آغاز داستان اول راويان اخبار پيشين و ناقلان حکايت ... آورده اند که در شهر خطاي پادشاهي بود دادگستر و شهرياري رعيت پروري لشگر و ملک ي بي نهايت و خزينه و نعمت
انجام
جمله آوردند و نعريد چون ايشانرا بديدن آن سگ خاموش شد و بسر اشارت کرد که در آيند ايشان در کهف شدند خدايتعالي ايشان را ناز داد
داستان پادشاه سراندیب که عارض پادشاه نام داشت به نثر و گاهی اشعاری نیز بمناسبت در آن یاد شده ، در صفحات نخست و آخر نسخه نوشته شده کتاب احمد جام ، در اشعار آن نیز نامهای جامی ، احمد جامی و احمد دیده میشود ، ولی نباید از احمد جام معروف به ژنده پیل عارف نامی قرن ششم باشد چون در این داستان از مولوی و شمس تبریزی سخن گفته شده
آغاز
اما راویان اخبار و ناقلان آثار و محدثان داستان کهن ...که خدای تبارک و تعالی شهری آفریده است که آن شهر را سراندیب میگویند
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی رسوله محمد و آله اجمعین بدانک حق تعالی بنزد محققان صوفیه وجود محض است
انجام
پای استدلالیان چوبین بود/پای چوبین سخت بی تمکین بود/گرچه گفتم آنچه در تقلید ماست/وحدت او برتر از توحید ماست/بر زبان حرف آمد و در دل خیال/برترست از هر دو ملک لایزال
در ذکر ادعیه منقولست از مفتاح کفعمی رحمه الله از انجمله دعای سمات است و چون ذکر ان در ذکر ترجمه دیگر بتکرار ان احتیاج نیست لیکن در مصباح کفعمی رحمه الله
انجام
الحمدلله الذی لم یتخذ صاحبة و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا