فصل اول در احکام وجود و ان سه است اول تصور بدیهیست زیرا که هر کس بضرورت عقل داند که یک چیز هم موجود هم معدوم نبود و نه موجود و معدوم و ممکن نبود و تصور سابق بود و تصدیق و چون این تصدیق بدیهیست ان تصور که بر روی سابق باشد باید که هم بدیهی بود پس تصور وجود باید که بدیهی بود
انجام
سخن بر انست که نفوس انسان در نوع یکی اند و ما در ان سخن گفتیم و چون سخن بدین مقام رسید از علم نفس سخن قطع باید کرد و [...] دیدیم که درین موضع ختم سخن کنیم و الله اعلم بالصواب و الیه المرجع و المآب
اگر خواهیکخ طالع کس را بنگری که طالع هرکس چیست بگیر نام آنکس را و نام مادر آن کس را بحساب ابجد جمع کن و دوازده گان طرح کن اگر یکی ماند حمل و اگر دو ماند ثور
انجام
و بحق انجیل عیسی و بحق زبور داود و بحق فرقان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و اصحابه اجمعین برحمتک یا ارحم الراحمین