بدان که سبب کون اتش حرکت فلکست و ان اتش که زیر فلک قمرست او را اثر خوانند و ان اتشیست سفید نا فروخته و انچه بفلک قمر نزدیکتر است گرم ترست و چون فروتر می اید حرارت وی گرمتر می شود و هم بدین تدریج تا چند ربع از هوای اثیر باشد
انجام
پس اگر از اثیر فرو اید تا بمیان زمریر هر جای که حرکت زمهریر باشد میرود و بیشتر ذوات الاذناب در گره اثیر بدید اید و ان بخار از دودی لطیف باشد چنانکه از لطافت بسوی زمهریر نیاید و بر افق سیر فلک میگردد افروخته شده تا ان وقت که فرو میرود همینست
بدانکه کاینات و فاسدات و انچه زیر فلک قمرست پنج نوعند یکی استحالت ارکانست از اتش بهوا و ز هوا بما و ز ما بهوا و ز هوا باتش و دوم انست که در هوا بدید اید که در اثار علوی باز گفته شد
انجام
همچنانکه زیبق که در جایی ریزند که بیکباره جمع شود پس بمدتها سخت شود و در گردد و از جمله جواهر یاقوت و مروارید و زر عزیزترست و نحاس نزدیکست بزر و قلعی نزدیکست بسیم و گویند قلعی از زرنیخ و زیبق است نا از کبریت و این نزدیکترست
و معنی قول بزرگان که گویند هیولی بدان ان خواهند که هیولی جوهری بود قایل صورت و هر شکل که در جوهر بدید اید ان شکل را صورت خوانند و اختلاف موجود است بیشتر از صورتست چنانکه تا بیشتر چیزها می بینم که هیولی ایشان یکیست
انجام
و بداند که زمان بر زمین باشد نه بر آنجا که زمان از وی اید و اگر جه سایه زمین تا فلک عطارد برسیده سات چون از ان سایه در گردد هیچ ظلمتی نباشد در [...] فلک و انجا که ظلمت نبود زمان نبود بس زمان بر زمین است
بدانکه جسمها زیر فلک قمر هفت اند هر یکی جنسی باشند و حکمکا انرا امهات خوانند چهار از ان اتش و باد و اب و خاک است و سه حیوان و نبات و معادن اول گویم اتش را شاید که جنس خوانند از انکه جوهریست که او را دوم نیست
انجام
خاکی که از نمک بود بمعونت ان رطوبت که با وی مستحکم شده بود هوای لطیف شفاف شده و همچنین جسمها را بدین قیاس می کند و اگر فساد باشد صورت را باشد و اصلا جوهر بسیط و هیولی را هیچ فساد نباشد و این قدر گفتم اصولست در شناختن کون از فساد