یا رب مازال لطف منک یشملنی و قد یجدد بي ما ات تعلمه ما کشفه عنی کما عود منی کرما فمن سواک لهذی العبد یرحمه لحدیث یبت العارضی حلاوه و طلاوه هامت بها العشاق فاذا نهانی المرد قلت یرفقوا فالیکم هذی الحدیث یسّاق...
انجام
قال فانظروا کبف تخلفوني فیهما فهو الناجي {...}یوم الاقدام یوم یدعوا کل اناس بامامهم {....}اوتي کتابه فاولئک یقرون کتابهم و لا یظلمون {...}و من کان فی هذا عمر فهو في الاخرة {...}و اضل سبیلا.
حین ینزل القران تب لکم عفی الله عنها و الله غفور رحیم سالها قوم من قبلکم ثم اصبحه ایها کافرین {...}لله ظاهرة و منها قوله تعالی و ما کان ربک مهلک القری حی یبعث فی امها رسولا یتلوا علیهم ایاتنا و ما کنا مهلک القری الاوائلها ....
انجام
و السوال نعم المومنون منه ارباب الکمال الناظرین بنور الله یعرفون حال الرجال من المقال و المرء {....}تحت لسانه کما قال {...}اهل الحال و{...}اهل الکمال علیه سلام الله الملک المتعال {...}به المقال لخوف الملال و ضیق المجال و توزع البال و کان الاشتغال به...
پاسبانش ملاذ اهل دانش آستانش از لمعات آفتاب اقبالش کوکب طالع و اصحاب ضلال و بال مختفی و از {....}غمام انصافشف شغله اعتساف ارباب ظلام بر وجه کمال منطفی خاتم حاتم آثارش مصور {...}که بر صحیفه خیال مهندس بی سرمایه نقش بندد...
انجام
مامون و خدام اورا بر در سرا ایستاده دیدم محزون و گریان و جامه دران مامون میگفت که یا سیداه فجعت بک بعد از ان تجهیز و تکفین امام هدایت قرین قیام نمودند ودر جانب قبله هارون بحفر مرقد منور مشغولی کرده من در انموضع حاضر شدم و مامونرا بر فضیلت امام اطلاع دادم گفت
صلوا علی نور المنازل محمد الهادي الدلیل یا قلب لا تخشا النوازل عواید الله الجمیل ربک بک الطف و انت هایل فعلک علی نفسک دلیل کما تعلقنا الحوایل لها فرج عما قلیل و لا یغرک فعل فاعل الزم بفرضک لا تمیل...
انجام
و لا یفقهون سوی للخوان قساة الطباع رضو بالرضاع و حفظ الضیاع بدیل الجنان فیا خسرهم ثم یا خسرهم یوم التغابی یوم البیان و یا فوز {...}ادبهم و علمهم ..
المفیده للظن و ان النجاة فی متابعة اهل البیت علیهم السلم و العمل بروایاتهم و ان کتاب الله و اهل البیت لا یفترقان الی یوم القیمة و ان اهل البیت علیهم السلام الذین یجب متابعتهم هم الائمة الاثنی عشر
انجام
فان الشیخ رواه باسناده عن سعد بن عبدالله عن ابن ابی نجران عن الحسین بن سعید عن حماد مع ابن سعدا انما یروی عن ابن ابی نجران بواسطة احمد بن محمد بن عیسی انتهی کلامه
و دیگر روایت کرده است که چون حضرت امام حسن علیه السلام مشرف بر وفا می شد حضرت امام حسین گفت ای برادر میخواهم که حال ترا در وقت احتضار بدانم پس حضرت امام حسن علیه السلام فرمود که من از رسول خدا منع الله علیه و آله شنیدم که میفرمود که عقل از ما اهل بیت مفارقت نمیکند...
انجام
از موسی و ان خوف و غیبت است و سنتی از عیسی و ان خلاف کردن مردمانست درباره او و سنتی از ابوب و ان فرج و کسادات بعد از بلا و سنتی از محمد و ان خروج سیف است و بسند معتبران روایت کردهاند که نرجس خاتون روایت کرده که من نزد
فلیبطل عبرة قد حکم و لا یمکنه ابدا الاشتراک فی المناسبة و ابوحنیفه باستراط النقایض الا فی النقود و یعلل ذلک {...}عن بیع الکالی بالکالی و لا یطرد فی سایر الاعیان و الشافعی یعلل بحریم المطعوم سبب الطعم و مناسبته {...}طریق تحصیله ...
انجام
و المحل مهیا للطلاق عند وجود الشرط و لیس بشرط فی حال التکلم الا اهلیة العاقد لصدور السبب منه فکما لا یشرط صفات المتکلم عند وجود الصفة و الشرط حتی {...}و ان کان الزوج مجنونا عند الدخول فکذلک.
الکنی له یوجب {...}قصد ذکر فی کنایة المقبول و غیره بل بو ذکره بهذه الحانه اجمع المتصفین و من هو اجل من الکنی لم یفذ ذلک قبوله فکنت بمثل الکنی الذی یشتمل کنایة بدم فان مجرد ذکر الکنی له لا یوجب قبولا له فقد ذکر فی کنایة المقبول و غیره ...
انجام
کانوا من تنص الشیعة الامامیة کما طرح به جملة مبهم کالقاضی نور الله فی محاسن المومنین و صاحب الرسالة التی اشیر فیما یقدم الی ردها و قد استوفینا بجملة من الاکبات و الکلام فی الرسالة التی کننا فی الرد علی الرسالة المذکورة و اوضحنا فصاتحهم و نشرنا {...}مما لا یصل الاستتار و لابد اجله الاعتبار.
حمد و سپاس بقیاس مر واجب الوجودی را که دلیلست بر وجوب وجود او احتیاج ما سوآء و ذات اقدس او منزّه است از کل اشیاء و آفریدگاری که صفات مقدس او در اوهام و افهام انس و جان نگنجد که و لا یحیطون بشیء من علمه الّا بما شاء وسع کرسیه السموات و...
انجام
م ندهند اکبر را پس اگر مد دهند بانکه بگردد جمع که آن اکبار است یعنی خدای بزرگتر اند باطل است هفتم باین ترتیب گفتن است گس اگر بر عکس بگویند یا لفظی زیاده کنند اگر چه بمعنی درست باشد باطلست مثل الله اکبر من کلّ شیء باطل است هشتم باید انچنان بگوید که خود بشنود و پس اگر دردل بگذراند و بتلفظ در نیاورد باطل است ..
المراد من و کذلک شرک {...}نصرانیا او العکس فاصقه ثم لم تمت المعتق {...}قد دخل و ملة المعتق او وافقه المعتق في الملد قبل الموت و ترکنا اذ لیس مروة علی المختارانتقل ملی {...}ملة اخری من غیرالاسلام و لا یکون {...}الا الانتقال من الاسلام ...
انجام
و وادی ازال لا یکون مثالاَ نسیم بها یشفی تعلیل تشاقه و ما جارو صفا من راه مالا و اهل {...}طبع الکرام سماتهم {...}للضیق النزیل {...}فعند نزیل خاضعین بقوله و عند ذکر الشاهدین {...}اذا ما جئت {...}لیلها بدا شوقا فکان هلالها....
ای عزیز بدانکه ملک عریض که و جنته عرضها کعرض السموات و الارض مسکن آن کسانی است که بمقتضای و من یطع الرسول فقد اطاع الله کردن اطاعت در فرمان متابعت در آورده
انجام
و منع او نخواهد بود و اگر از جهت توهم ریا منع کرده شود این خصوصیت باین حال ندارد بلکه در فریاد و رقص صوفیان این زمان این توهم بیشتر می شود و الله اعلم
لو یروم القطنی المثارجنا حا لا عارته قلبها المذعورا اوقفوها علی الجسوم اللوا تی عبرذ للبیظ روضة و غدیرا فغمر ذالدموع دمعا و لو لم غسلن تلک النحورا و علی نسبحها النجوم قتیرا یبلغن المهدی عسی و شکر ی قل في انها تضیف الصدورا ...
انجام
و متی اخذت فیه شرع النهار في القصر الی ان تصل الی مطلعها الاعتدالي اذا تبین لک ذلک فاعلم ان من کان ورآء خط الاستوآء صیفهم شتآء لمن کان دون خط الاستوآء کما ان صیف من کان دون خط الاستوآء شتآء لمن کان ورآء الخط الاستوآء و شتائهم صیف لهم...
مرفوعا و کذلک احواه و هناک ما ذکر {...}ذلک و رجال و رایت زیدا و رجالا و {...}بزید و رجال فزید مفردهما منصرف و رجال جمع مکسر منصرف قوله جمع المونث ...
انجام
ینظر الی شرط مع تقدم الشرط فیقول ان انه {...}لا {...}و انما {...}ذلک لانه یمکن اعتبارها{...}فقوله و{...}لاتیتک جواب القسم فلذلک {...}و نون التاکید و جواب الشرط و یلزم دخول{...}
فلم یخرج عن اجتماع نذرین قوله او نذرا ای مطلقا اما لو کان مفیدا بان قال الله علی ان احج فی هذه السنه و حج فیها یقع عن النذر و حجة الاسلام لان ما نذره هو حجة الاسلام غیر انه نذر تعجیلها قوله ان تقع کلها دفعه و لا یتصور ذلک الا فی رقیق او صبی افسد...
انجام
قوله فی اقبال الدم ای في حال تزایده الی قریب من نصف مدته و الفرق بین الوطی في اقباله و فی ادباره ان الواطي لما کان عند اقباله قریب عهد بالاجماع لم یعذر نفلط علیه بایجاب الدینار و لما بعد عهده منه ادباره عذر نخفق علیه.
عن جعفر بن محمد الصادق عن ابیه محمد الباقر عن ابیه علی السّاجد زین العابدین عن ابیه سیّد شباب اهل الجنّة امیرالمؤمنین حسین نعن ابیه اسدالله الغالب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب سلام الله علیهم اجمعین عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم روایت میکند مفتخر سادات و منبع سعادات...
انجام
آمدند پیش حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و خداوند سه نان گفت که بحق {...}حکم کن شاه مردان فرمود که ترا یکدرهم میرسد و خداوند پنج نان را هفت آنمرد فریاد کرد که بچه حسااب فرمود که شما سه کس بودید و هشت نان داشتید این نانها سه پاره سه پاره کنید بیست و چهار پره میشود و هر یک از شما هشت پاره خورده باشید پس مهمان از نه پاره تو یک پاره خورده باشد از پانزده پاره پس او را هفت درهم باشد.
باشد بروینده آن لازم باشد که مثل ما قیمت آنرا تاوان بکشد. باب ششم در شرکت است و آن عبارتست از اجتماع {...}مالکان در یک چیز بر وجه مشاع نه مفروز سبب ان درهم ریختن چند مالست بر وجهی که از هم جدا نتوان کرد خواه طلا یا نقره باشد و غیر ان و....
انجام
حواله بچیزی که مثل نیست بثمن در مدت خیار و اگر محال علیه ادا نماید مال حواله را بعد از ان آنرا از محیل طلب نماید و محیل دعوی کند که او را آن مال بوی و اوف یبوده قول محال علیه معتبر باشد یا سوگند و اگر حواله کند کسی که او را چیزی .