الحمد لله الذی اکرم هذه الامة بالتشریف و فضلها علی سایر الامم بالدین الحنیف و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد اکرم الانبیاء و المرسلین و افصل من مضی فی الاولیا والصدیقین...
انجام
ان کان ما علمته صواماَ قواماَ اخرجه الحاکم فی مستبدر که و قال حدیث صحیح الاسناد و لم یخرجاه و انه اعلم انتهی نقل هذا الکتاب الجلیل مع الخطبا علی صحابة المصطفی صلی الله علیه و اله و سلم.
الکلام و لا کثرة اللباس، الناس عندهم موتی، و الله عندهم حیّ کریم لایموت، یدعون المدبرین کرماً و یزیدون المقبلین تلطفاً، قد صارت الدنیا و الآخرة عندهم واحدة
انجام
فعند ذلک أوصی بالقصاب و أولاده، و رجع إلی الکوفة و قنبر معه، مؤیداً منصوراً متوجاً محبوراً، و الحمد لله رب العالمین
ای عزیز در خبر آمده است که هر که نزد صاحب بدعتی رود و بدان خواهد که او را بزرگ گرداند هر آینه یاری کرده باشد بر ویران کردن دین
انجام
اندر مرتبه اعلم از ان بلندتر که چون آن علم نباشد هیچ لطیفه خداوند را نشناسد و چون آن موجود باشد همه (؟) و شواهد و مراتب را سزاوار باشد الله اعلم بالصواب
[...] که هر که از دیده او یک قطره اشک بیرون آید برای خونی که از ما ریخته شده یا حقی که از ما کم کرده اند حق تعالی او را در بهشت ابد الآباد جاوید و متنعم گرداند
انجام
احوط آن است که به این طریق دویم نیت کند تا به همه اقوال عمل کرده باشد و دیگر زیاده بر آنچه مذکور شد چیزی دیگر در کار نیست والله اعلم باالصواب
الحمد لله رب العالمین و العاقبة للمتقین و الصلواة و السلام علی محمد و آله اجمعین فریاد که جان خون دل از دیده گشاد کز آتش غم جان حسین شد بر باد از چشمه به چشم مردمش آب دهند گر زانکه یزیدش از فرات آب نداد تشهد ان خالق الارض و السمآء و نشهد الرسل و خاتم الانبیآء و شلّم
انجام
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل کشتند پی عماری و محمل شتر سوار یا انکه سر زد این عمل از امت نبی روح الامین ز روی نبی گشت سرمشار وانکه زکوفه خیل الم رو بشام کرد نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
فی النهی النهی هو طلب ترک الفعل او فی الفصول لفظ النهی عزة و {...}عبارة عن طلب المعانی من الدافی ترک الفعل علی سبیل الالزام فخرج الدعآء و الالتماس لعدم الوصفین و الکراهة لعدم الالزام و من ادخلها فیه اسقط من الحد و المراد بالفعل مطلق الحدث اعنی مدلول المصدر علی ما سبق فی حد الامر فدخل نحو لا تترک باعتبار الترک...
انجام
و این معنی در محل نزاع حاصل است چه هر که تصور حقیقت {...}واجب و قبیح کند {...}باعتبار امری دیگر داند که از اخلال و فعل آن عقل نفرت گیرد اما سبب فصول علو عقل در این احکام بخلاف دیگر بدیهیات پوشیده کی معانی الفاظ و حد و قضا باشذ اصل هر که قادر بود بواجبات عقلی و عالم بود بتفصیل نتایج و از آن مستغنی اخلال بفعل واجب و قبیح بکند و این معنی ..
خده نظام بک بالحزن موفور {...}الاحسائی من کفر اکسیر یرجو لدیکم عفوا من جل تقصیر فاقبل نظامه و اقبل منه المقادیر فاشفع له و الابایا خیر محبوب و خذ بکفي سولي یوم الزحام و بلفوني فیه اقصی مرامي...
انجام
جرت علی السبط الشهید عساکر کن و اخر فتاه طمت بطمالها {...}لها {...}حرب ضیافهم لا تخشی {...}في لقیاها فتلعلعت في الکون نیران حربها حیث اضطلاها في الوفاء اصطلاحا.
فرمود مادر و پدر را خوشنود دار، گفت میخواهم در گور تنها نباشم فرمود سوره تبارک را بعد از نماز خفتن میخوان گفت میخواهم هرگز مکر و همی بمن نرسد فرمود سوره یس را هر روز میخوان
انجام
در مقام شفقت باشید بل ظهور این معنی را نسبت بجمیع موجودات فرض عین و عین فرض شمرند تا از قبل کلمه الشفقة علی الله بهرمند گردند
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمد و آله اجمعین فصل فی الحساب المنجح اعلم انه لو ارادت ان تعرف الحساب المنجح فاعلم ان له اصلین الاول ان تعلم الحساب متعلقة علی الارقام السبعة و العشرین
انجام
فاطرح منه تسعة تسعة فما بقی فاکتبها فی الحاشیة ثم اطرح من المبلغ تسعة تسعة فما بقی (؟) متساویا فصحیح و الا فتدبر و الله اعلم