بدانکه اداب فنون فصاحت و بلاغت انچه باستقصای نام بردن امده است چهل و هشت نوع است اول صنعت ترصیع و آن نشانیدن فقرات سخن بمیزان یکدیگر بنحوی که حرف روی هر یک انها با انکه در مقابل آن واقع شده موافق باشد ...
انجام
و ردیف مختص شعر فارسی است و در نثر و شعر فارسی بر سبیل ندرت ذکر کنند امّا میان مردم چنین مصطلح است که ردیف را بر حرف روی اطلاق کنند و بنابراین معنی کم سوره ایست که حروف روی ایات ان موافق نباشد از انجمله...
الحمد لله رب العالمین و الصلواه علی محمد و آله اجمعین فلما کان مسئله الشرط فی ضمن العقد المتداوله فی السنه العلما فی جمیع الاعصار
انجام
محتمل لمخالفه مغتضی العقد او علی المتع فیما ظاهره الجواز و الموافقه للسنه و لم یخالف مقتضی العقد فاجعلها مخصصا للقاعده مع مقاومتها لها بحسب السند و الدلاله و الاعتضاد
ان کان لحما من غیر احتلام فاتم رسول الله صل الله علیه و اله و سلم صوم ذلک الیوم و لم یفضه و عن علی علیه السلام قال لما انزل الله عزوجل فریضة شهر رمضان انت النبی صل الله علیه و اله و سلم امراة حبلا فقالت یا رسول الله انی امراةحبلا و هذا شهر رمضان مفروض...
انجام
شثن الکف و القدم اذا مشا کانما ینقلع من صخر او نجدّد و صبّب اذا التفت التفت جمیعا لم یکن بالطویل و لا بالعاجز اللیم کانما عرّقه اللولو ریح عرقه اطیب من ریح المسک لم ار قبلة و لا یعدّه مثله صلی الله علیه و علی اله و سلم...
ای که داری نصیبه از دین گوش کن این حکایت شیرین تار غم خواطرت بیاساید در امید بر تو بگشاید روزی از روزها علی شه دین قبله دین اسمان و زمین مجمعی کرده بود با اصحاب گشت مشغول حرف در هر باب...
انجام
کاتب این کتاب و قاری را این خطابت خطاب و راوی را یک بیک را به لطف خود بخشای همه را زنک دل زغم بزدای یا علی چون تویی امین الله کنه فارغ از خدا درخواه.
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی رسوله محمد و آله و اصحابه اجمعین لا اله الا الله محمد رسول الله اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله
انجام
باجماع و اتفاق اعتقاد حق را از کتاب و از سنت اخذ کردن و عمل کردن بفروض اعیان بر همه مومنان فرض عین است محکم و موافق کنند آمین و رب العالمین تمت
حاشا و کلّا که چنین باشد و عقل صریح این را قبیح میشمارد اما هرگاه بتو بگوید که ای مرد حسابی بچه سبب متابعت ظن را کردي ودین مرا تابع ظن قرار دادی بلکه ضنت را امام و پیغمبر خود ساختي بدون حجت و برهان و حال اینکه من در نصب پیغمبر و امام معجزات و کرامات و براهین ساطعه قرار دادم....
انجام
مختصری در اول کتاب مفتاح الاحکام بیان نموده ام و اگر مراد مستعمل فیه ثاني است که اصل و استصحاب باشد بلي حجة است و ادله حجیّة آنها اجماع و کتاب و سنت است بلکه در بعضي دلیل عقلي قطعي نیز قائم است و شروطي چند.
آورد چنانچه حق تعالی این تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة چون حال چنین است مرجع و مال همین است که اقتدآ بانبیا و اولیآء کنی و محنت دنیا بکشی و نامرادی بچشی که تا این محنت سر بسر آید و کلام باري بکوش و هوشت برسد...
انجام
دوا کنید بیماران خود را بتصدق و دفع نمائید بلاها را از خود بدعا و روزیرا بجانب خود فرود آورید بتصدق و بدرستیکه تصدق از کام هفت صد شیطان بیرون مي آید که هریک مانع آن میشوند و هیچ چیز بر شیطان گران تر نیست از تصدق کردن بر مؤمن و اول بدست خدا در مي آید یعنی قبول میفرماید پیش....
دهم شهر رجب المرجب بود که حق تعالی جبرئیل را فرمان داد که ای پیک مرسلان و سر کرده فرشتگان امشب فرمان ما چنین است که امشب بغایت مبارک است بر زمین نزول کنید و عذاب از اهل موت بردارد و خارهای روی زمین را بگل و سنبل و ریاحین مبدل گردان...
بقاء نعمت هر کبیر و صغیر و حرز [...] او برکت هر برنا و پیر حمد و سپاس پادشاهیست که درگاه اجابت دستگاه دعایش به جهت مظلومان بی پناه درگاه و بیگاه باز است
انجام
پس شاید مراد هرون یا غیر او باشد یا هلاک شدن او که حضرت رسول صلی الله علیه و آله
فیه و الحمد و علی لنه یشترط في الاصل ان یعینه المعرب لا فی {...}حلا فالاحسن في الاوّل فاجار مثل بنی مثل جالینوس من ضرب و للجرمي في الثاني فمنع بنی مثل جعفر من ضرب و قیاس ابي علي ان لا یکتفی في البنا بان ...
انجام
و امّا الحروف فلم یکتب منها ای مر الفاتها بالیا غیر اربعة و ما فیها یکتب بالالف علی الاصل بعدم المقتضی لکتابتها بالیا و تلک الاربعة هی بلا لامالتها و الی و علی لقوله الیک و علیک و حتی ...
نورانی از بدن جدا شود و موت عبارت از انست و امّا پیش حکما نفس ناطقه جوهریست مجرد از ماده جسمانیت و او را علاقه ببدن هست همچو علاقه که عاشق را بمعشوق باشد تا زمانی که بدن را استعداد ان هست که نفس متعلق باو باشد و موت عبارت از قطع این علاقه است ...
انجام
قبول توبه در اخرت بجهة انتفاء شرط توبه است و ان شرط در اخرت ساقط است زیرا که شرط صحت توبه ندامت از معصیت است و ان شرط در اخرت متحقق نیست بجهة انکه در اخرت تکلیف نیست پس شرط توبه که ندامت بر قبح است که ان مستلزم تکلیف است در اخرت نیست ...