ای ز راه رستم {...}بی خیر حال از {...}بودی پی دادگر ای نکرده ره بکعبه دوستی از ازل نشنیده بوی دوستی ای نخوانده حرفی از حرف وفا ای نبوده شیوه تو جز جفا ای ندیده نشان از جام عشق ای نبرده بر زبانش نام عشق ای ز ظلمت خانه طاقت خراب ای زسختی {...}دلها خراب....
انجام
غذای خود همه از ملته نرگس تره بشرط انکه ز دیگر غذا بپرهیزد بهفته دگر آن عقد فرود حل گردد که از صلابت او نرّه شیر بگریزد بر دل رموز سرش بیگزاف کبر {...} چنانچه هر که به بیند دور برخیزد.
بدان که سبب کون اتش حرکت فلکست و ان اتش که زیر فلک قمرست او را اثر خوانند و ان اتشیست سفید نا فروخته و انچه بفلک قمر نزدیکتر است گرم ترست و چون فروتر می اید حرارت وی گرمتر می شود و هم بدین تدریج تا چند ربع از هوای اثیر باشد
انجام
پس اگر از اثیر فرو اید تا بمیان زمریر هر جای که حرکت زمهریر باشد میرود و بیشتر ذوات الاذناب در گره اثیر بدید اید و ان بخار از دودی لطیف باشد چنانکه از لطافت بسوی زمهریر نیاید و بر افق سیر فلک میگردد افروخته شده تا ان وقت که فرو میرود همینست