و قد یکون في المعاء المستقیم علة تسمي الزحیر و هوان یتوهم العلیل انّه یحتاج علی القیام فیقوم ثمّ بسر زمنه شیء الأمثل البزاق او الخراطة و ذلک مع تزحر و وجع و یکون من الحرارة و البرودة
انجام
جواب اگر دست به نواحی کبد گذاری و حرارتی فهم شود دلالت میکند بر اینکه مزاج کبد حار است و اگر برودتی فهم شود دلالت دارد بر انکه مزاج ان بارد است.
چون الفبای ادویه در این قرابادین بحروف تهجی نشده بلکه با علل و اثار تقسیم یافته چنانچه هر دویی که مسهلست در مسهلات و بدر در بدرات و معرق در معرقات و قس علی ذالک ذکر گردیده است
انجام
انرا جهة جراحرات متعفنه و خراج و غالقرایا و قروح حیته و رمد باین قسم که یکخردان را در دویست پنجاه الی هزار جرزاب حل نموده تغسیل و قطور نمایند
وحوالی ان تا ماده بیرون آید و بسیار باشد که حاجة افتد که قرحه را با آهن پاک بردارند تا آن عضو را از تن جدا کنند تا تباهی آن بعضوی دیگر باز نرسد و آن عضو را در آب یخ باید شست و آن برگ مورد و(....)کلاب سرد کرده
انجام
آنرا القمس گویند و باشد که بیک جانب آید آنرا التوا گویند واسباب آن اندر بیشتری ها رطوبتی باشد دوان همچون رطوبتی که از آن فالج خیزد یا رطوبتی باشد غلیظ همچون
مروارید نا سفته بسندیشب سعد کوفی اذخر زعفران از هر یک دو مثقال طباشیر سادج سنبل الطیب کلارمنی ابریشم مقرض از هریک سه مثقال عود خام سه مثقال و نیم عنبر اشهب نیم مثقال شیره آمله سی مثقال عسل و قند ...
انجام
از هر یک دو مثقال تخم خیار ورق گل سرخ از هر یک چهار درم گلاب صد مثقال شراب حماض شراب سیب شیرین شراب انار عذب از هر یک سی مثقال عسل صاف بقدر احتیاج بطرسق معهود معجون سازند شربتی یکمثقال بعد از چهل روز