این احضار از جمله عزیمتهایی است که مولانا ملک محمود تجربه نموده است که پنج نفرشان آمدند و پاذشاه شان سرخ پوش بود و بر تخت یاقوت نشسته بود غرمّت علیکم و اقسمت علیکم یا معاشر اتجن و الشیاطین و المؤمن و الکافر و الامرآء و الکبرآء و الرسائی و السلاطین و اتباع و الاشیاء و لاشیخ و الشبّاب و...
انجام
از ان فتیله نماید که بغایت محکم بوده بن و سوده سفید روی روی ریزد بعد از ان {...}بال و محکم بتابد بعد از ریختن سفید روی نگه دارد پس در چراغدان نونهد و پر کند روغن خویش هر که در سایه او نشسته رنگ او زرد شود و اندامش سیاه بمرتبه هر یک از یکدگر نفرت کنند مجرب است.
حروف طالع ازین شعر بر می آید که 29 حرف و تهجی در ان مذکوراست باین نحو سوال عظیم الخلق حزت فصن اذا غرایب شک ضبطه الجد مثلا که نصف ثانی بیت اول باید مقدم و نصف اول مؤخر و کذا بیت الثانی مثل هذا خ ل ق ح ز ت ف ص ن ا ذ ا ...
انجام
مراد حکما آن است که اکسیر بعینه وجود نمی یابد الا از حجر ایشان که از معدن حکمت است و اگر چه ممکن است که متولد شود از ماده دیگر اکاسیر دیگر که فعل کنند فعلی مخصوص که لازم مرتبه اکسیر تمام است از ان اکاسیر بوجود نیاید و حال آنکه مقصود حکماء فلاسفه آن مرتبه کامله است.