آغاز داستان اول راويان اخبار پيشين و ناقلان حکايت ... آورده اند که در شهر خطاي پادشاهي بود دادگستر و شهرياري رعيت پروري لشگر و ملک ي بي نهايت و خزينه و نعمت
انجام
جمله آوردند و نعريد چون ايشانرا بديدن آن سگ خاموش شد و بسر اشارت کرد که در آيند ايشان در کهف شدند خدايتعالي ايشان را ناز داد