ولایت خود بتو دهم کیوان گفت ای خداوند آن چوپانرا بخوانید که او در این کوه بسیار بوده است و او راهها را نیکو داند بر سر راهی یک مرد سالار با لشکری بفرستیم
انجام
الذی خلق السموات فرضها و خلق الشمس قبضها و خلق الارض [...]و خلق الانسان و علمها اکنون بدان و آگاه باش ای دارنوش که نامه ت را خواندم و دیدم و آنچه فرستاده بودی
بدانکه اول چیزی که حق سبحانه و تعالی بیافرید عقل بود قوله علیه السلام اول ما خلق الله تعالی العقل و عقل را سه معرفت کرامت گردانید اول معرفت خود دوم معرفت حق تعالی سوم معرفت احتیاج او بحق تعالی و از هر معرفتی چیزی در وجود امد
انجام
و چون سالک بدین مقام رسید بیابان اجسام را بتمامی قطع کرد و حجت ظلمانی را رفع گردانید و از هفتاد هزار حجاب که روایت کرده اند که مصطفی صلی الله علیه و سلم فرموده است که میان بنده و حق است از نور و ظلمت تمامی حجب ظلمانی مرتفع گردانید
فریاد کرد که ای خیره سر صید مرا بر انداختی گویان شصت کند ابن الغیب خیز کرده بود که تیر بر جای ماهی او رسیده غرق شد او نیزه انداخت ابن الغیب از دست او کنده در کمرش
انجام
مرغ را باید برانی که در کنبد گشاده میشود و او هلاکت خواهد رسید گفته غایب شد آبنود که ابن الغیب