چند باش در دیار و منزل {...}در باب روز و شب نالنده و گرینده چون عبر و سخار تا زحسن دلبران کس جدا ماند {...} تا ز فرّ {...}خوش تهی گشت انحباب نرگسی دارد سیاه و لوسنی دارد سفید لاله دارد لطیف و سنبلی دارد بتاب...
انجام
تخت شاهی وپادشاهی ملک بر تو بر زمانه فرّخ باد چون پدر کامکار باش که تو پدر دیگری پرسم و نهاد ماه خورداد بر تو فرخ باد و آفرین باد بر مه خورداد.
اما شرح این دعا بر سبیل اجمال آنست که حضرت امیر المؤمنین (ع) گفت بر حضرت امام حسن که ای فرزند بدرستی خبر دهم ترا بچیزی که اصل او از جانب خدای تعالی است
انجام
و الحمدلله الذی لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند پنهان خورید باده که تکثیر میکنند ناموس عشق و رونق عشاق میبرند عیب جوان و سرزنش پیر میکنند جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز یاران در این حال که اکثیر میکنند گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید مشکل حکایت است که تقریر میکنند ...
انجام
توئی هر که چون لام الف دم زده گو حرف از یکی جنس ور هم زده گل از غنچه نشکفته در پرده شد سخن بین که در پرده چون گفته شد چه لالای نا سفته بر لعل شد هم آلود لؤلؤ هم لعل شد سکندر بر این چشمه زندگی بشادی بسی کرد فرخندگی
هفت کلید در گنج حکیم فاتحه فکرت و ختم سخن نام خدایست بران ختم کن پیش وجود همه ایندکان پیش بقای همه پایندگان پردگی پرده شناسان کار سابقه سالار جهان قدم ...
انجام
عشاق جگر سوز تو لب تشنه بمردند در وادی حسرت بردیم بسر چشمه ان بادیه پی را از لعل مذابی ثاقب زتمنای رخ ان بت عیار از نکته اشعار در نظم کشی سلسله رشته وی را از در خوشابی.
داستان پادشاه سراندیب که عارض پادشاه نام داشت به نثر و گاهی اشعاری نیز بمناسبت در آن یاد شده ، در صفحات نخست و آخر نسخه نوشته شده کتاب احمد جام ، در اشعار آن نیز نامهای جامی ، احمد جامی و احمد دیده میشود ، ولی نباید از احمد جام معروف به ژنده پیل عارف نامی قرن ششم باشد چون در این داستان از مولوی و شمس تبریزی سخن گفته شده
آغاز
اما راویان اخبار و ناقلان آثار و محدثان داستان کهن ...که خدای تبارک و تعالی شهری آفریده است که آن شهر را سراندیب میگویند
الحمد لله الذی جعلنا من المجاورین الروضة الرضویة و وفقنا لتقبیل عتیتها الکمالیة و ضریحها الشریفة فی کل بکرة و عشیة و السلام و الصلوة علی محمد و اله اشراف البریة مادام الخلایق مخلّعة بخلعت الوجود بهیّه سیما امام الامة و ثامن ائمة البردة الزکیة الذی کان من خاصته ...
انجام
و تاج الرووس سیدنا و مولاناو مقتدانا علی بن موسی الرضا علیه و علی ابائه و ابنائه الوف ضیوف التحیته و الشا و ملتمس از اخوان ایمانی را خلاء {....} انکه این ذره بی بها و فریق بحر خطا را در حال حیوة بی ثبات و بعد از چشیدن شربت ممات بدععای مغفرت و رفع درجات دستگیری نمایند ...
و بدانکه لفظی که مستعمل در معنی موضوع له باشد آنرا حقیقت گویند و اگر مستعمل در غیر موضوع له باشد لعلامة یا قرینه عدم اراده معنی موضوع له مجاز گویند و مجاز بر وزن مفعل است که اسم مکانست
انجام
و افتاب اگر چه ظاهرست اما حجت بینه ظاهر نیست بحس بصر بنابرین وجه شبه که ما به الاشتراک است میل طبع و ازاله حجاب باشد که لازم حلاوت و ظهورند
الحمدلله الذی جعل البلاء تحفة للانبیاء و هدیة للاوصیاء النجبائه و الشهادة لرفع درجات العلا و الشفاعة الکبری و اللصلوة و السلام علی سید الوری اشرف الانبیاء
انجام
متحیر بودم که بکجا بروم یکمرتبه صدای گریه و ناله و قال و قیل عظیمی شنیدم بعقب سر خود نگاه کردم دیدم چند سر بریده بر سر نیزه ها کرده بودند پیشاپیش آنسرها یک سر نورانی را دیدم بر سر نیزه بلندی کرده بودند .